بعد ازینت سبزه خط در سیاهی میرود
ای ز خود غافل زمان خوش نگاهی میرود
میشود سرسبزی این باغ پامال خزان
خوشدلیهایت به گرد رنگ کاهی میرود
با قد خمگشته فکر صید عشرت ابلهیست
همچو موج از چنگ این قلاب ماهی میرود
چاره دشوار است در تسخیر وحشتپیشگان
نکهت گل هر طرف گردید راهی میرود
جان به پیش چشم بیباکت ندارد قیمتی
رایگان این گوهر از دست سپاهی میرود
سرخوش پیمانهٔ ناز محیط جلوهایم
موج ما از خود به دوشکجکلاهی میرود
نیست صابون کدورتهای دل غیر ازگداز
چون شود خاکستر از آتش سیاهی میرود
صیقل زنگار کلفتها همین آه است و بس
ظلمت شب با نسیم صبحگاهی میرود
کیست گردد مانع رنگ از طواف برگ گل
خون من تا دامنت خواهی نخواهی میرود
از خط او دم مزن بیدل که این حرف غریب
بر زبان خامه ی صنع الاهی می رود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی پند و اندرز دربارهی گذر زمان و زوال نعمتها و زیباییهاست. شاعر به یادآوری این نکته میپردازد که خوشیها و سرسبزیهای زندگی ممکن است به زودی به پایان برسند و حسرت بر دل بگذارند. او به تصویر کشیده که در میانسالی و در جستجوی لذتهای زودگذر، فرد ممکن است از ارزش واقعی زندگی غافل شود. در ادامه، شاعر به ناامیدی و دشواریهای روحی اشاره میکند و میگوید که تنها آرامش را میتوان با دل دادن به احساساتی مانند آه و ناله بهدست آورد. در نهایت، شاعر با بیان اینکه کلامش همواره از دل و احساساتش سرچشمه میگیرد، به هنر و خالق آن اشاره میکند و بر ارزشهای انسانی تاکید میکند.
هوش مصنوعی: پس از این، سبزه و زیبایی به میان سیاهی میآید، ای کسی که از خود غافل هستی؛ لحظههای خوش و زیبا در حال از دست رفتناند.
هوش مصنوعی: این باغ که پر از سرسبزی و زندگی است، به خاطر خوشدلیها و شادیهای تو، کمکم رنگ و رویی خاکی و پژمرده به خود میگیرد.
هوش مصنوعی: اندیشهی لذتجویی و سرخوشی در افرادی که در کمند آن به دام افتادهاند، همانند امواجی است که از چنگ یک قلاب به دور میشود.
هوش مصنوعی: راهحل دشواری است برای کنترل و تسلط بر کسانی که رعب و وحشت را در دلها میافکنند، در حالی که بوی گل در همه جا پخش شده و به سمت آن میرود.
هوش مصنوعی: جان انسان در مقابل دیدگاه شجاعانه تو ارزش چندانی ندارد؛ زیرا این گوهر گرانبها به راحتی از چنگ سپاهی میگریزد.
هوش مصنوعی: در حال نوشیدن شرابی شاداب و خوشحال هستیم، ظاهری زیبا و دلنشین داریم، و مانند موجی که بر دوش فردی با کلاه کج میرقصد، در حال حرکت و نشاط هستیم.
هوش مصنوعی: هیچ چیز مانند آتش عشق نمیتواند کدورتهای دل را از بین ببرد و وقتی درد و غم تمام شود، تنها خاکستر آن باقی میماند.
هوش مصنوعی: زنگار مشکلات و کدورتها با همین آه و اندوه پاک میشود و تاریکی شب با وزش نسیم صبحگاهی از بین میرود.
هوش مصنوعی: کیست که مانع از رنگ گرفتن گلبرگ های گل من شود؟ خون من به دامنت میریزد، خواهی یا نخواهی.
هوش مصنوعی: از خط او چیزی نگو، ای بیدل، چون این سخن عجیب فقط بر زبان قلم خداوند جاری میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نقش تو در چشمهٔ چشمم چو ماهی میرود
هر زمان ما را سپیدی در سیاهی میرود
زینهار از ناوک چشمت که در شهر دلم
بیشتر آشوب از آن تُرک سپاهی میرود
خنجری بر من زدی آزرده باشد دست تو
[...]
چشم خود بگشا حدیث خوش نگاهی میرود
گردنی برکش که حرف کجکلاهی میرود
در دلش از من غباری هست، پنداری که باز
آب چشمم از برای عذرخواهی میرود
رهروان رفتند و چون از کاروان واماندگان
[...]
گر چنین اشکم ز شرم پرگناهی میرود
همچو ابر از نامهام رنگ سیاهی میرود
بیجمالت جز هلاک خود ندارم در نظر
مرگ میبیند چو آب از چشم ماهی میرود
سعی قاتل را تلافی مشکل است از بسملم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.