رازداران کز ادب راه لب گویا زدند
مهر بر بال پری از پنبهٔ مینا زدند
زین چمن یک گل سر و برگ خودآرایی نداشت
هرکجا رنگی عیان شد برپر عنقا زدند
پیش از ایجاد هوس مستان خلوتگاه راز
ساغر هوش ازگداز شیشه در خارا زدند
طبع بیحس قابل تاثیر آگاهی نبود
بر گمان خفته یاران مرده ای را پا زدند
منفعل شد فطرت از ابرام بیتاثیر خلق
شعله درپستی حزید از بسکه دامنها زدند
ترک مردمگیر و راحتکنکه عزلتپیشگان
چون گهر موج دگر بیرون این دریا زدند
شاخ و برک هرزهکردی تیشهاکا درکار داشت
قامت خمگشتهٔ ما را به پای ما زدند
عمرها شدتکلفت ما و من از دل رفتهایم
بر غبار خانهٔ ما دامن صحرا زدند
دامن مشرب فضایی داشت بیگرد امل
محرمان از طولِ این اوهام بر پهنا زدند
وحشت از دنیا دماغ بینیازان برنداشت
چین دامن بر خم ابروی استغنا زدند
بیدل اسباب تعلق بود زنگ آگهی
آینه صیقل زدند آنها که پشت پا زدند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گرچه گردون را به بالا خرگه والا زدند
خرگه قدر تو را بالاتر از بالا زدند
جلوگاهت عرش اعلا بود از آن بارگاه
در جوار بارگاه تخت او ادنی زدند
در امامت هشتمین نوبت که مخصوص تو بود
[...]
دوش اندر میکده چون و چه زیبا زدند
گردش از جاروب زلف و طره ی حورا زدند
ساقیان دست طرب در گردن مینا زدند
خاک آدم را نم از سرچشمه ی صهبا زدند
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.