اهل معنی گر به گفتوگو نفس فرسودهاند
هم به قدر جنبش لب دستبر هم سودهاند
آبرو میخواهی از اظهار حاجت شرم دار
این ترنم را ز قانون حیا نسرودهاند
بگذر از دعویکه در خلوتگه عشق غیور
محرمان خانه، بیرون در نگشودهاند
نقش ما آزادگان بیشبههٔ تحقیق نیست
خامهٔ تصویر ما کمتر به رنگ آلودهاند
قدردانیهای راحت نیست در بنیاد خلق
چون نفس یکسر هلاک کوشش بیهودهاند
بیخبر مگذر ز ماکاین سبزههای پیسپر
یکقلم در سایهٔ مژگان ناز آسودهاند
هیچکس از نور عالمتاب دل آگاه نیست
خانهٔ خورشید ما را پر بهگل اندوده اند
راه دیگر وانشد برکوشش پرواز ما
بیپر و بالان همین چاک قفس پیمودهاند
مشت خاکیم از فضولی شرم باید داشتن
جز ادب کاری که باب ماست کم فرموده اند
زیر سنگ است از من و ما دامن آزادیام
آه ازبن رنگی که بر بوی گلم افزودهاند
بیدل اینعیش و غم و عجزو غرور و مهر وکین
در ازل زینسان که موجودند با هم بودهاند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در ازل بر ما در میخانه را بگشودهاند
تا ابد این سلطنت ما را عطا فرمودهاند
ما خراباتی و رند و عاشق میخوارهایم
عالمی پیمانهٔ پر می به ما پیمودهاند
نقش غیرش از خیال ما به کلی بردهاند
[...]
حق آنانی که عمری در وفایت بوده اند
وین زمان در ساحت قرب تو خوش آسوده اند
حق آنانی که راهی را که خود پیموده ای
پای از سر ساخته ایشان همان پیموده اند
حق آنانی که از تیه ضلالت خلق را
[...]
شوخچشمان درد بیش و کم به دل افزودهاند
ورنه ارباب رضا از بیش و کم آسودهاند
شور محشر را صفیر نی تصور میکنند
این سیهمستان غفلت بس که خوابآلودهاند
هرکه دید آن خالها بر دور چشم یار، گفت
[...]
حقِّ آنانی که تا در قَیدِ هستی بودهاند
دم به دم در جستجوی خواهشت افزودهاند
هوشیارانی که در امرِ خِرَد زو خیرهاند
لبِ به تصدیقِ تو از روشن دلی بگشودهاند
شهریاران مرقّع پوشِ بی تخت و کلاه
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.