دل به خرسندی اگر ترک هوس میگیرد
کام عشرت ز نشاط همهکس میگیرد
نیست اقبال چو اسباب ندامت دربار
عبرت از بال هما بال مگس میگیرد
زندگی شبههٔ هستیستکه مانند حباب
هر که هست آینهای پیش نفس میگیرد
بگذر از فکر اقامت که به هر چشم زدن
کاروان صورت آواز جرس میگیرد
از ودیعت سپریهای فلک یاس مسنج
به تو این سفله چه دادهست که پس میگیرد
التقات ضعفا پایهی اقبال رساست
شعله است آتش اگر دامن خس میگیرد
سرمه رنگ است غبار گذر خاموشان
ای نفس ناله نگردی که عسس میگیرد
قطع امیدکن از عمر که موی پیری
شاهبازی ست که چون صبح نفس میگیرد
ناله باب است در آن شهر که ما قافلهایم
سودها مفت رفیقی که جرس میگیرد
طالب بیخبری باشکه در دشت طلب
رفتن ازخویش سراغ همه کس میگیرد
بیدل این دامگه از صید تماشا خالیست
مفت چشمی که نگاهی به قفس میگیرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چشم شوخت دل عاشق به هوس میگیرد
همچو صیاد که بلبل به نفس میگیرد
دل از آن غمزه ننالد که حرامی همه وقت
راه بر قافله از بانگ جرس میگیرد
روی تو از طرف ماست به جنگ سر زلف
[...]
روز و شب، دربچه مشرق و مغرب باز است
ورنه از تنگی این خانه، نفس می گیرد
چه امید از خم گردون، که ز پیمانه مهر
آنچه در ساغر مه ریخته، پس می گیرد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.