چشم شوخت دل عاشق به هوس میگیرد
همچو صیاد که بلبل به نفس میگیرد
دل از آن غمزه ننالد که حرامی همه وقت
راه بر قافله از بانگ جرس میگیرد
روی تو از طرف ماست به جنگ سر زلف
چه عجب آتش اگر جانب خس میگیرد
پرتو روی تو تنها نه مرا خرمن سوخت
آتش عشق بتان در همه کس میگیرد
نیست در دور لبت نقل و شکر کاسد و بس
جام می هم به لب امروز مگس میگیرد
صبحدم میزدم آهی ز تو روشنتر از این
چه کنم درد دلم راه نفس میگیرد
پیش معشوق کِش این جان که برند از تو کمال
گر به مطرب ندهی جام عسس میگیرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و تمنای دل عاشق است. شاعر به زیبایی و جذابیت معشوق اشاره میکند و به احساسات شدید خود نسبت به او میپردازد. معشوق به مانند صیادی است که دل عاشق را به دام میاندازد و او را از غم و ناراحتی رها نمیکند. زیبایی معشوق نه تنها دل شاعر، بلکه دل همه را میسوزاند و آتش عشق همه جا را فراگرفته است. همچنین، شاعر از درد و رنجی که عشق به او میدهد صحبت میکند و به چالشهای عاشق بودن اشاره میکند، حتی در مواقعی که به نظر میرسد امیدی وجود ندارد. در نهایت، این شعر تأکیدی بر شدت و نفوذ عشق بر وجود انسان و تاثیر آن در زندگی اوست.
هوش مصنوعی: چشمان جذاب و بازیگوش عاشق، دل او را به آرزوهایش میکشاند، درست مانند صیادی که بلبل را به وسیلهی آوازش به دام میاندازد.
هوش مصنوعی: دل نباید از زشتی و فریب چشمودلبرها شکایت کند، زیرا دزد و انسانهای بیاخلاق همواره با صدای ناقوس، مانع حرکت قافلهها میشوند.
هوش مصنوعی: تو زیباییات را به رخ ما میکشی و از طرف ما به جنگ سر و زلف میپردازی. چه شگفتی دارد که اگر آتش به سمت خس (گیاهان) بیفتد.
هوش مصنوعی: نور روی تو فقط من را مجنون نکرد، بلکه آتش عشق معشوقان همه را میسوزاند.
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده که در نزدیکی لب تو هیچ شیرینی و لذتی وجود ندارد و فقط امروز است که میتوان از زیبایی و خوشی لحظه بهرهمند شد. به عبارتی دیگر، لذتها و جذابیتهای زندگی در این لحظه اهمیت ویژهای دارند و باید از آنها استفاده کرد.
هوش مصنوعی: در صبح زود، من آهی میزدم که بسیار روشنتراز تو بود. چه کنم که درد دلم باعث میشود تنفسم به شماره بیفتد.
هوش مصنوعی: در حضور معشوق، این جان را به خاطر بده که ممکن است از تو بگیرند، اگر به نوازنده جام ندهی، نگهبان میآید و تو را میگیرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روز و شب، دربچه مشرق و مغرب باز است
ورنه از تنگی این خانه، نفس می گیرد
چه امید از خم گردون، که ز پیمانه مهر
آنچه در ساغر مه ریخته، پس می گیرد
دل به خرسندی اگر ترک هوس میگیرد
کام عشرت ز نشاط همهکس میگیرد
نیست اقبال چو اسباب ندامت دربار
عبرت از بال هما بال مگس میگیرد
زندگی شبههٔ هستیستکه مانند حباب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.