ای به حسن آفت جهان که تویی
که شناسد ترا چنان که تویی؟
همه عالم بتان عشوه دهند
نه ازین دست دلستان که تویی
از تو دور اوفتاده ام عجب است
این چنین در میان جان که تویی
گفتی آیی درین میان که منم
من که باشم در آن میان که تویی؟
بی وفا خواندیم چه می خوانی؟
خسته ای را بدان زبان که تویی
نیک دانی که بی وفا نه منم
ای نکو روی بد گمان که تویی
گر به درد تو شاد نیست مجیر
بی وفا باد همچنان که تویی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صفت تو به قدر آنکه تویی
نتوان گفت آنچنان که تویی
دل نداند تو را چنان که توئی
جان نگنجد در آن میان که توئی
با تو خورشید حسن چون سایه
میدود پیش و پس چنان که توئی
عقل جان بر میان به خدمت تو
[...]
اگر، ای آرزوی جان که تویی
باز بینم تو را چنان که تویی
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.