این چنین بود احمد قاجار
شاه مشروطه بود و کم آزار
آنچه زر ماهیانه بگرفتی
مبلغی زان به گنج بنهفتی
دادمش من به نوبهار بسی
پند چون دُرّ شاهوار بسی
گفتم آن شه که تنگچشم بود
دل مردم ازو به خشم بود
چون دل خلق شد به خشم از شاه
زودش از گاه افکنند به چاه
چون رعیت ز شه شود رنجه
گرددش سست زور سرپنجه
یا رعایا شوند بروی چیر
یا سپاهی بر او شوند دلیر
پیل زوری و تیز چنگالی
نکند چارهٔ بد اقبالی
نشنید و ملول گشت از من
دید بر من به دیدهٔ دشمن
من از آن روز دم فرو بستم
دیرگه لب ز گفتگو بستم
خلق از او یک به یک نفور شدند
دور بودند، باز دور شدند
روز میجست خصم فرزانه
تاکند بازیئی درین خانه
دید چون خلق را ز شاه بری
بازیئی کرد بهر شاه بری
رخ نهان کرد و اسب تازی کرد
با شه آغاز پیلبازی کرد
زد وزیران شاه را به زمین
ساخت از خود پیادهٔ فرزین
مات شد شاه ما در اول دست
و آن پیاده بهجای شاه نشست
شاه ما بد ضعیف و سستنهاد
ما پراکنده و حریف استاد
دل شه بود خوش به سیم و زرش
وز رعیت نداشت دل خبرش
گفت در غرب اگر کلم کارم
به که در شرق تاج بگذارم
لاجرم رفت خاسر و مغلوب
اخترش هم به غرب کرد غروب
شه چو از هر جهت تمام آید
امر او را زمانه رام آید
ور بود شاه ناقص از منشی
یا فزون باشد اندرو روشی
شاهیش هر چه استوار بود
از همان راه رخنهدار شود
شه گرش سوء ظن مدام بود
زندگانی بر او حرام بود
وگرش حسن ظن تمام افتد
از ره دانهای به دام افتد
جود بیحد، کند به فقر دچار
بخل و امساک، خواری آرد بار
کبر و نخوت عدو کند ایجاد
وز تواضع جری شوند آحاد
لهو دایم ثقیل سازد خون
ثقل پیوسته می کشد به جنون
عفو و اغماض چون ز حد گذرد
جرم افراد از عدد گذرد
پادشه کاو به خلق کین دارد
خویش را روز و شب غمین دارد
کینه و قهر چون شود افزون
رود امید از میانه برون
گر کسی کرد یک خطا ناگاه
چون ندارد امید عفو ز شاه
صد خطا میکند فزون ز نخست
خون کند هر که دست از جان شست
شه قهار و خسرو خونریز
رود آنجا که نادر و پرویز
کینهجویی ز شه روا نبود
کینهجو به که پادشاه نبود
هرکرا نیست قصد پادشهی
سزدش گر نوید عفو دهی
خسروانی که عاقبت سنجند
از نصیحتگران نمیرنجند
چیره چون بیم برامید آید
آن زمان دشمنی پدید آید
وگر امید چیره گشت به بیم
خواجه گردد به بندگان تسلیم
داشت باید به مکر و فن جاوبد
خلق را در میان بیم و امید
لطف کن آن که را به تو قهر است
قهر زهر استولطفپازهر است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احمد قاجار و ویژگیهای رفتار او به عنوان یک شاه مشروطه است. شاعر به نقد رفتارهای احمد میپردازد و به او هشدار میدهد که سوء ظن به مردم و نداشتن محبت به رعیت میتواند عواقب وخیمی داشته باشد. او بیان میکند که اگر دل مردم از شاه پرخشم شود، به سرعت او را از مقامش ساقط خواهند کرد. در این راستا، شاعر به مسائلی نظیر کبر، بخل و کینهجویی میپردازد و تأکید میکند که حکمرانی که محبت و عفو را فراموش کند، به زودی با مشکلاتی جدی روبرو خواهد شد. شاعر به مسئولیتهای شاه اشاره کرده و به او میآموزد که باید با عقل و تدبیر رفتار کند و از نصیحت مشاوران خود بهرهبرداری کند. در نهایت، او بر این نکته تأکید دارد که دوستی و محبت باعث ثبات و آرامش در روابط میان شاه و مردم میشود.
هوش مصنوعی: احمد قاجار، پادشاهی بود که در زمان مشروطه زندگی میکرد و کمتر از دیگران به مردم آسیب میزد.
هوش مصنوعی: هر مقدار پولی که به صورت ماهیانه دریافت کردی، قسمتی از آن را در جایی امن پسانداز کن.
هوش مصنوعی: به او در بهار نصیحتهای زیادی دادم، همچنان که جواهرات گرانبها و ارزشمندی تقدیم میشود.
هوش مصنوعی: گفتم آن پادشاهی که حسود و تنگنظر بود، دل مردم به خاطر او از خشم پر بود.
هوش مصنوعی: زمانی که دل مردم از رفتار شاه خشمگین میشود، به سرعت او را به ورطه سقوط میکشانند.
هوش مصنوعی: زمانی که رعیت (زیردستان) از حاکم (شاه) بترسد و تحت فشار قرار گیرد، قدرت و توان او نیز تضعیف میشود.
هوش مصنوعی: یا مردم زیر فرمان او خواهند شد یا سربازانی دلیر و شجاع به او خواهند پیوست.
هوش مصنوعی: زور و قدرت فراوان، اگرچه ممکن است تاثیرگذار باشد، نمیتواند مشکلات ناشی از بدشانسی را حل کند.
هوش مصنوعی: او از من چیزی نشنید و نسبت به من ناراحت شد، چون با چشم دشمن به من نگاه کرد.
هوش مصنوعی: از آن روز به بعد، دیگر صحبت نکردم و زبانم را از گفتوگو باز نگه داشتم.
هوش مصنوعی: مردم از او متنفر شدند و هر یک جداگانه از او دور شدند، دوباره هم از او فاصله گرفتند.
هوش مصنوعی: در طول روز، دشمن عاقل به دنبال این است که در این خانه سرگرمیای پیدا کند.
هوش مصنوعی: وقتی دید که مردم نسبت به شاه بیاحترامی میکنند، برای شاه بیاحترامی کرد.
هوش مصنوعی: او چهرهاش را پوشاند و مانند اسب تازی شد و با پادشاه، بازی قدرت انجام داد.
هوش مصنوعی: وزیران شاه را به زمین زد و از خود پسر فرزین را پیاده ساخت.
هوش مصنوعی: شاه ما در ابتدای بازی از ترس و حیرت، بیحرکت ماند و در عوض، فردی که سطحش پایینتر بود، به جای او قرار گرفت.
هوش مصنوعی: پادشاه ما ضعیف و ناتوان است، و ما در هم و برهم هستیم و نمیتوانیم در مقابل استادان خود رقابت کنیم.
هوش مصنوعی: دل شاه از زیباییهای طلا و نقره خوشحال بود و از حال رعیت خود بیخبر بود.
هوش مصنوعی: او میگوید در غرب اگر کارم پیشرفت کند، بهتر از آن است که در شرق فقط یک مقام ظاهری داشته باشم.
هوش مصنوعی: بدون شک، او که شکستخورده و ناکام بود، در نهایت به سمت غرب رفته و غروب را تجربه کرد.
هوش مصنوعی: زمانی که پادشاه از هر نظر کامل و بینقص باشد، جهان و زمانه در برابر او تسلیم میشوند.
هوش مصنوعی: اگر شاهی در کارش ناتوان باشد یا در روش حکمرانیاش چیزی اضافه بر دانش خود داشته باشد، نمیتواند به خوبی فرمانروایی کند.
هوش مصنوعی: هر چه قدر که قدرت و ثباتی وجود داشته باشد، ممکن است از همان مسیر آسیبپذیر شود.
هوش مصنوعی: اگر شاه همواره بدگمان باشد، زندگی بر او حرام است.
هوش مصنوعی: اگر حسن ظن و امید به خوبیها از بین برود، حتی یک دانه کوچک نیز میتواند فرد را در تلهای گرفتار کند.
هوش مصنوعی: بخشندگی بیپایان، انسان را از فقر دور میکند، در حالی که بخل و خساست باعث خواری و ذلت او میشود.
هوش مصنوعی: غرور و خودبزرگبینی باعث میشود که دشمنان قویتر شوند و تنها با تواضع و فروتنی میتوانی بر آنها غلبه کنی.
هوش مصنوعی: تفریحات و سرگرمیهای بیحاصل میتوانند انسان را به حالتهای سنگین و ناراحتکننده بیندازند؛ در این حالت، اضطراب و فشار زندگی به جنون نزدیک میشود.
هوش مصنوعی: وقتی که گذشت و زیبایی از حد خودش فراتر میرود، دیگر خطاهای افراد قابل شمارش نیست و تمام خطاها نادیده گرفته میشود.
هوش مصنوعی: پادشاهی که به مردم خود کینه دارد، همیشه در اندوه و ناراحتی به سر میبرد.
هوش مصنوعی: وقتی کینه و دشمنی افزایش پیدا کند، امید و خوشبینی از زندگی ناپدید میشود.
هوش مصنوعی: اگر کسی ناگهان مرتکب خطایی شود، دیگر نباید امید داشته باشد که پادشاه او را ببخشد.
هوش مصنوعی: هر کسی که جانش را بیتوجهی رها کند، بیشتر از قبل اشتباه میکند.
هوش مصنوعی: پادشاهی قدرتمند و ستمگر، که مانند نادر و پرویز، در آن مکان حضور دارد.
هوش مصنوعی: انتقامجویی و کینهتوزی از سوی پادشاه ناپسند است و کسی که کینه در دل دارد، شایستهی پادشاهی نیست.
هوش مصنوعی: اگر کسی نخواهد به مقام سلطنت دست یابد، خوب است که به او خبر بخشش و عفو بدهی.
هوش مصنوعی: پادشاهانی که در پایان کار خود عاقلانه قضاوت میشوند، از نصیحت دیگران ناراحت نمیشوند.
هوش مصنوعی: زمانی که ترس بر من غلبه کند، در آن لحظه دشمنی بروز خواهد کرد.
هوش مصنوعی: اگر امید بر ترس غلبه پیدا کند، آنگاه ارباب به بندگان خود تسلیم خواهد شد.
هوش مصنوعی: باید برای پاسخ دادن به مردم با ترفند و زرنگی عمل کرد، به طوری که در شرایطی پر از ترس و امید قرار گیرند.
هوش مصنوعی: لطفاً با کسی که از تو ناراحت است، مهربان باش؛ زیرا خودسری و قهر فقط زهر مار است، در حالی که مهربانی میتواند مایهی زندگی باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.