اندرین حجرهام پس از خور و خواب
نیست چیزی انیس غیرکتاب
مه اردیبهشت و لاله به باغ
من در اینجا چو لاله دل پر داغ
دستم آزاد و بسته است دلم
تن درست و شکسته است دلم
سوزد از تاب تب هماره تنم
گونی از آتش است پیرهنم
دهدم دردسر مدام عذاب
بس که بیگاه میپرم از خواب
چشمانداز من زگوشهٔ بام
نافشهر ری است و شارع عام
هایوهویی کهاندرینمأوی است
به خدا گر به محشرکبری است
پر الا لا وگیرودار و غلو
چون گه جنگ رستهٔ اردو
بانگ گردونههای آبفشان
میدهند از غریو رعدنشان
لیک رعدی که بیخ گوش بود
بام تا شام در خروش بود
دم بدم رعد و برق ولوله است
متصل در اطاق زلزله است
من که بودم انیس خاموشی
بود با خلوتم همآغوشی
از نسیمی که میوزید بدر
میپریدم ز خواب وقت سحر
دور از شهر و در میان گروه
خلوتی داشتم به دامن کوه
از ره کینه بخت وارون کار
بسترم را فکند در بازار
گفتهام در قصیدهای کم و بیش
شرح اینهایوهویرازین پیش
نوک خیابان وسیعترگشته
رفت و آمد سریعترگشته
گشت گوشم کر از ترنک ترنک
مغزم آشفت از این غریو و غرنک
روزی از روزهای فصل بهار
رعد و برقی عظیم بود به کار
هر زمان برق سخت جنبیدی
بر سر بامها غرنبیدی
گرچه بد برق و تندری نزدیک
گوش،بانگش نمیشنید ولیک
زان که گردونههای راهگذر
ره ببستی به غرش تندر
کرده در بیخ گوشم آماده
چرخ گردون هزار اراده
میرود خوابو میپرد هوشم
می کفدمغز و میدرد گوشم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از اوضاع و احوال خود در حجرهای سرد و بیروح خبر میدهد؛ جایی که تنها همدمش کتاب است. در حالی که بهار و زیباییهای آن در بیرون از درختان و گلها نمایان است، او در درون خود درد و رنج را احساس میکند. دلمشغولیهایش سبب شده که خواب و آرامش را از دست بدهد و هر روز از خواب بپرد. صدای ناهنجار شهر و طوفانهای فصلی او را آشفته کرده است. او احساس میکند که بختش به او خیانت کرده و در بازار زندگی، به دور از طبیعت آرامِ کوهستان، گم شده است. این حس و حال ادامه دارد تا روزی که رعد و برق وحشتناکی او را بیدار کرده و از خواب عمیقش میکاهد. در اینجا او درگیری میان خلوص روح و شلوغی دنیای اطرافش را با وضوح احساس می کند.
هوش مصنوعی: در این اتاق کوچک من، بعد از خوردن و خوابیدن، هیچ چیزی جز کتاب به عنوان دوست و همراه نیست.
هوش مصنوعی: در ماه اردیبهشت، وقتی لالهها در باغ من شکفتهاند، قلب من نیز همچون لالهها پر از داغ و اندوه است.
هوش مصنوعی: دستهایم در موقعیتی آزاد هستند ولی هنوز به چیزهایی وابستهاند. قلبم به طور ظاهری سالم به نظر میرسد، اما در واقع در درونم شکسته و آسیبدیده است.
هوش مصنوعی: بدن من همیشه از شدت تب میسوزد، مانند گونیای که از آتش ساخته شده است، تنم را فرسوده کرده است.
هوش مصنوعی: من همیشه در مشکل و دردسر هستم و به قدری به عذاب دچارم که گاهی در نیمه شب از خواب میپرم.
هوش مصنوعی: چشمانداز من از گوشهٔ بام شهر ری و خیابانهای عمومی آن را میبینم.
هوش مصنوعی: هیاهویی که در این مکان وجود دارد، اگر به حساب قیامت بزرگ گرفته شود، به خدا قسم!
هوش مصنوعی: در زمانهایی که جنگ و درگیری وجود دارد، پرچم و نمادها به وضوح دیده میشوند و اوضاع پر از هیاهو و غوغا است.
هوش مصنوعی: صدای چرخش چرخهای آبفشان به گوش میرسد و همچون صدای رعد و برق به شکل بلندی و قوت خود را نمایان میکند.
هوش مصنوعی: اما رعدی که در نزدیکی میزند، از صبح تا شب به شدت در حال صدا و وزوز است.
هوش مصنوعی: هر لحظه صدای رعد و برق و tumult وجود دارد، که پیوسته در اتاق زلزلهای حس میشود.
هوش مصنوعی: من کسی بودم که در تنهاییام دمی آرامش و سکوت را حس میکردم و با این تنهایی به خوبی انس میگرفتم.
هوش مصنوعی: وقتی که نسیمی در حال وزیدن بود، در وقت صبح از خواب بیدار میشدم و از آنجا خارج میشدم.
هوش مصنوعی: در مکانی دور از شهر و در محاصره گروهی از افراد، در دامن کوه نشسته بودم و به آرامش خود مشغول بودم.
هوش مصنوعی: به خاطر کینهای که در دل دارم، روزگار بدی برایم فراهم کرده و زندگیم را به بازار آشفتهای انداخته است.
هوش مصنوعی: در یک شعر کوتاه یا بلند به نوعی درباره این مباحث اسرارآمیز توضیح دادهام.
هوش مصنوعی: نوک خیابان بزرگتر شده و ترافیک سریعتر شده است.
هوش مصنوعی: گوشم از صدای بلند و ناهنجار پر شده و افکارم به هم ریخته و سردرگم شده است.
هوش مصنوعی: در یکی از روزهای بهار، رعد و برقی شدید به وقوع پیوست.
هوش مصنوعی: هر بار که جرقهای ناگهانی در آسمان ظاهر میشود، صدای رعدی نیز به دنبال آن میآید.
هوش مصنوعی: هرچند رعد و برق و تندر نزدیک من باشد و صدایش را نشنوم، اما...
هوش مصنوعی: چون که چرخهای مسیر عبور را مسدود کردی، رعد و برق به صدا درآمد.
هوش مصنوعی: در نزدیکی من، سرنوشت و تقدیر با هزاران خواسته و آرزو در حال چرخش و حرکت است.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به تجربهای اشاره میکند که در آن، خواب از چشمانش میرود و هوش و حواسش تحت تأثیر قرار میگیرد. او احساس میکند که مغزش در حال روشن شدن است و گوشش نیز درد میکند، شاید به دلیل فکر کردن یا تفکر در مورد مسائل مختلف. این وضعیت نشاندهندهی اضطراب یا ناراحتی روحی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.