گنجور

 
ملک‌الشعرا بهار

شنیدم در امریکا گروهی

دل از عشق زنان یکسو کشیدند

ز دست بیوفایی‌های نسوان

در آغوش جوانان آرمیدند

همانگه دسته‌ای در شهر پاریس

سوی این ماجرا با سر دویدند

چنان شد رسم کار بچه‌بازی

که گفتی زن از اول نافریدند

زنان از دیدن این غبن فاحش

سرانگشت پشیمانی گزیدند

پس آنگه بهر استرضای مردان

به فرم امردان کسوت گزیدند

به بر کردند رخت تنگ و کوتاه

سراسر زلف با مقراض چیدند

شد این مد در جهان مقبول و هرجا

زنان گیسوی مشک‌افشان بریدند

به ایران هم سرایت کرد این کار

زنان فرمودهٔ شیطان شنیدند

طلایین طرّه و مشکین کلاله

درو کردند و قلب ما دریدند

سر خود را کچل کردند و زین غم

دل ما را به خاک و خون کشیدند

به یک تقلید بیجا این بلا را

دودستی بر سر خود آوریدند

سخن کوته کنم دور از عزیزان

زنان یکسر به گیس خویش ریدند