ابری به خروش آمد چون قلزم مواج
بر روی زمین بیخت هزاران ورق عاج
گویا فلک امروز بریزد به سر خلق
پس ماندهٔ آن شیر برنج شب معراج
حلاج شدست ابر و زند برف چو پنبه
لرزان من ازین حادثه چون خایهٔ حلاج
گویی که یکی سید، مندیل عوض کرد
زان برف فراوان که نشسته به سرکاج
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای یافته تاج نسب از صاحب معراج
هستی به لقب دین همایون ورا تاج
همنام تو است و پدر تو بدو خوشنام
جد تو رسول قرشی صاحب معراج
شاه شرفی تاج تو است از نسب تو
[...]
ای کرده به غمزه دل صد شیفته تاراج
تیر مژهات سینهٔ من ساخته آماج
پیوسته کمان سیه از مشک کشیده است
طفرهای دو ابروی تو بر دایرهٔ عاج
زان لب که رسیده است لطافت به نصابش
[...]
ای تاج تو ازگوهر و، ای تخت تو از عاج
هر تاجور تخت نشینی به تو محتاج
دندان خود از بیخ کند پیل به خرطوم
تا پایهٔ تخت تو مهیا کند از عاج
بر مقدمت از بهر شرف بوسه زند بخت
[...]
فرق دو جهان یافت زمیلاد نبی تاج
وز بانگ بلال طرب اندوه شد اخراج
رفت افسرکفر از فر اسلام بتاراج
ای ترک من ای زهره زهرات دهد باج
ای بر سر شاهان زمین از قدمت تاج
بر خیل ملک خاک سر کوی تو معراج
آنی که انانیت او رفته بتاراج
آن قطره که گردید غریق یم مواج
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.