ای حضرت والا تو نه جنی نه فرشته
چونست که یکلحظه به یکجا نکنی زیست
بالا تلفون کردم گفتند فلان رفت
پایین تلفون کردم گفتند فلان نیست
باری به تو زورم نرسد اکنون اما
گور پدر هرچه خر بلد تلفونچی است
ای حضرت والا تو نه جنی نه فرشته
چونست که یکلحظه به یکجا نکنی زیست
بالا تلفون کردم گفتند فلان رفت
پایین تلفون کردم گفتند فلان نیست
باری به تو زورم نرسد اکنون اما
گور پدر هرچه خر بلد تلفونچی است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
تابنده تر از زهره و از مشتری آن چیست
چیزی که در این عالم بی او نتوان زیست
کان طرب و خرمی و خوبی و خوشیست
شاید که ازو بربخوری بلبله بیست
چشم ز خیال تو پر از نور تجلیست
چشمی که چنین است به دیدار تو اولیست
صورنگر از آن صورت و معنی چو خبر داشت
انگیختن صورت چینش به چه معنیست
بر طرف چمن سور به صد شرم بر آید
[...]
در جمله ذرات جهان لمعه حسنیست
من با تو بگویم، که ترا پرتو حس نیست
رو دیده بدست آر، که تا باز ببینی
در جمله ذرات جهان نور تجلیست
از فرط حجابست، که آن مشرک نادان
[...]
مه شمع شب افروز و رخت نور تجلی ست
او را به جمال تو کجا زهره دعوی ست
رضوان به هوای قد رعنای تو ای سرو
جاوید وطن ساخته در سایه طوبی ست
منما به کس آن روی و در آیینه نظر کن
[...]
گفتم: به لب چاه زنخدان تو آن چیست؟
گفتا،لب او خنده زنان: هیچ، دهان است!
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور ثبت نام کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.