به هر سخن که شنیدی گمار دل زنهار
که آیتی است سخن از مهیمن ذیالطول
بهقول خویش عمل کن مباش از آن مردم
که قولشان بود اندر مثل برابر بول
به حول و قوهٔ کس کار خویشتن مسپار
به خویش تکیه کن و دار بر زبان لاحول
ظریفباش و مصاحب نه زفت و هول وگران
که هست مرد سبکروح به ز مردم هول
نه هرچه دانی گوی و نه هرچه تانی کن
که قتل زادهٔ فعل است و حرب.زادهٔ قول
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به اهمیت دقت در انتخاب کلمات و رفتارهای فردی اشاره میکند. شاعر به شنونده هشدار میدهد که همواره در انتخاب سخن و عمل خود محتاط باشد، چرا که هر کلمه و عملی میتواند معانی بزرگی داشته باشد. او تأکید میکند که باید به خود تکیه کنیم و از قدرت دیگران کمک نگیرم. همچنین، بهتر است با ظرافت و لطافت عمل کنیم و از معاشرت با افرادی که بار منفی دارند پرهیز کنیم، زیرا کسانی که روحیه آرام و سبکی دارند، از دیگران با ارزشترند. در نهایت، شاعر یادآور میشود که نه هر دانستهای را باید گفت و نه هر نظری را باید ابراز کرد، زیرا عملها و تصمیمات ناشی از کلمات میتوانند تأثیرات جدی داشته باشند.
هوش مصنوعی: هر حرفی که شنیدی، مواظب باش و قلبت را به آن بسپار؛ زیرا این سخن نشانهای از قدرت و عظمت خداوند است.
هوش مصنوعی: به آنچه میگویی عمل کن و مانند آن دسته از مردم نباش که فقط در حرفها و وعدههایشان به دیگران میگویند، اما در عمل رفتارشان متفاوت است.
هوش مصنوعی: کارهای خود را به کسی دیگری واگذار نکن و به خودت متکی باش. در سختیها و مشکلات به یاد داشته باش که باید خودت را کنترل کنی و به قدرت درونیات اعتماد داشته باش.
هوش مصنوعی: ظریف و باهوش باش و از افراد سنگین و ترسناک دوری کن، زیرا انسانهایی که روحیه سبکی دارند بهتر از افرادی هستند که ترس و دشواری به همراه دارند.
هوش مصنوعی: هر آنچه را که میدانی، نگو و هر آنچه را که میخواهی، بکار نبند؛ زیرا عمل، منجر به کشتن میشود و سخن، سرچشمه جنگ است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
عزیز کرد مرا باز در محل قبول
ظهیر دولت شاه و شهاب دین رسول
چنان شنید ز من شعر، کاحمد مختار
شنید وحی ز روحالامین به وقت نزول
چو در ستایش او لفظ من مکرر شد
[...]
همیشه روز تو چون عید و روزه ات مقبول
دلت بطاعت و دستت بمکرمت مشغول
زنفس او به لطافت همی رسند نفوس
ز عقل او متحیر همی شوند عقول
به گاه عزم دلیر و به گاه حزم حذور
گه غضب متانی، به گاه عفو عجول
مدار علم و عمل بر لطافتش مقصور
[...]
من ایستادهام اینک به خدمتت مشغول
مرا از آن چه که خدمت قبول یا نه قبول
نه دست با تو درآویختن نه پای گریز
نه احتمال فراق و نه اختیار وصول
کمند عشق نه بس بود زلف مفتولت
[...]
نشسته ام به خیالی که می پزم مشغول
سری ز عقل نفور و دلی ز خلق ملول
در اوفتاده به گردابِ فکر و قلزمِ عشق
که نه نهایتِ عرضش بود نه غایتِ طول
ولایتی که به دیوانگانِ عشق دهند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.