گنجور

 
ملک‌الشعرا بهار

هرکه او نغمهٔ شوری بنواخت

ضرر و زحمت «‌شوری‌» نشناخت

کار اسلام خراب آن کس کرد

که پس‌ازمرگ ‌نبی شوری ساخت

قتل عثمان شد از آن روز درست

که عمر کار به شوری انداخت

هرکه در بازی خود شوری کرد

تجربت شدکه در آن بازی باخت

عجز را پرده کشید از تلبیس

گر بزی کاو علم شور افراخت

شور، تزویر ضعیف است‌، بلی

عزم در کورهٔ شوری بگداخت

هر مزور که بدی اندیشید

قصد بنهفت و سوی‌ شوری تاخت

هرکه خواهدکه مراد خود را

بشنود از تو، به شوری پرداخت

مشورت قاعدهٔ تردید است

نرسد مرد مردد بنواخت

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode