در پایش اوفتادم و اصلا ثمر نداشت
تا خون من نریخت ز من دست برنداشت
دل خون شد از نگاهش وبر خاک ره چکید
بیچاره بین که طاقت یک نیشتر نداشت
چون سر نداشتیم عبث دست و پا زدیم
آری ز پا فتاد هرآن کس که سر نداشت
در خون طپیدنم ز دل زار خویش بود
ورنه خدنگ ناز تو چندان خطر نداشت
ازگریهسود نیست کهمنخود بهچشم خویش
دیدم که هیچ گریه و زاری اثر نداشت
یا مرگ یا وصال که فرهادکوه کن
در عاشقی جز ایندو خیالی دگر نداشت
گمنام زیست هرکه ز مرگ احترازکرد
جاوید ماند آنکه ز مردن حذر نداشت
جانی که داشت کرد نثار رهت «بهار»
جانا بر او ببخش کزین بیشتر نداشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و رنج عشق سخن میگوید. او به شدت تحت تأثیر نگاه محبوبش قرار گرفته و احساس میکند که هیچ تلاشی برای به دست آوردن عشق او موثر نبوده است. شاعر اشاره میکند که بیسر بودن و نداشتن هدف، باعث میشود انسان نتواند به درستی مبارزه کند و در نتیجه، افراد بدون هدف به زمین میافتند. او احساس میکند که حتی اگر در خون غوطهور شود، محبوبش تهدیدی برای او ندارد و اشک و گریهاش فایدهای ندارد. در نهایت، شاعر دو گزینه را پیشنهاد میدهد: یا مرگ یا وصال، و میگوید کسانی که از مرگ دوری میکنند، در واقع به فراموشی خواهند رفت. او جانش را به خاطر عشق فدای محبوبش میکند و از او درخواست میکند تا ببخشد که بیشتر از این نتوانسته است.
هوش مصنوعی: در برابر او به زانو درآمدم و هیچ فایدهای نداشت؛ تا زمانی که خونم نیفتاد، او از من دست نکشید.
هوش مصنوعی: دل از نگاه او پر از اندوه و حسرت شد و بر زمین چکید. بیچاره آن که نمیتواند درد یک زخم کوچک را تحمل کند.
هوش مصنوعی: زمانی که ما درک و بصیرت نداشتیم، بیجهت تلاش کردیم و هر کسی که درک نداشت، به زودی به زمین افتاد.
هوش مصنوعی: من از درد و دل شکستۀ خود به شدت غرق در عواطف هستم، و اگر این چنین غمگین و آشفتهام، به خاطر تیر عشق توست که تهدیدی بزرگ برایم محسوب نمیشود.
هوش مصنوعی: گریه کردن فایدهای ندارد چون من خودم با چشم خود دیدم که هیچ دلیلی برای اشک ریختن و زاری وجود ندارد.
هوش مصنوعی: یا باید بمیرم یا به وصال محبوب برسم، زیرا فرهاد در عشق به جز این دو گزینه هیچ خیال دیگری نداشت.
هوش مصنوعی: هر کس که سعی کرد از مرگ پرهیز کند، زندگیاش نادیده و گمنام خواهد ماند. اما کسی که از مردن نترسد و به زندگی و مرگ با شجاعت نگاه کند، نامش و یادش جاودانه خواهد ماند.
هوش مصنوعی: جانی که برای راه تو فدای تو شد، ای محبوب، بر او ببخش زیرا او چیزی بیشتر از این نداشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
یکدم نبد که چرخ مرا زیر و بر نداشت
جز رنج من زمانه مرادی دگر نداشت
بی سر شدم چو دایره در پای عشق او
کاین کار همچو دایره پایان و سر نداشت
دیدی که یار چون ز دل ما خبر نداشت
ما را شکار کرد و بیفکند و برنداشت
ما بیخبر شدیم که دیدیم حسن او
او خود ز حال بیخبر ما خبر نداشت
ما را به چشم کرد که تا صید او شدیم
[...]
در کوی عشق هرکه چومن سیم وزر نداشت
هرگز درخت عشرت او برگ وبر نداشت
بسیار حلقه بردر وصل بتان زدیم
دیدیم هم کلید به جز سیم وزر نداشت
گفتم بکوی حیله زمانی فرو شوم
[...]
تب دوش از ملال تو از خود خبر نداشت
ظالم به خود گمان ستم این قدر نداشت
گفتم به دل بگیردت اندر بدن گرفت
آه نکرده کار وقوف اثر نداشت
حسنت هزار شعبده در عرضه داشت لیک
[...]
می دید رویت آینه و دیده برنداشت
خشنود شد دلم که ز مهرت خبر نداشت
برگ گلی نبرد صبا از چمن برون
کز درد، بلبلی ز پیاش ناله برنداشت
در حیرتم که دیده ازو برنداشتم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.