جرم خورشید چوازحوت به برج بره شد
مجلس چاردهم ملعبه و مسخره شد
آذر آبادان شد جایگه لشگر روس
دستهٔ پیشهوری صاحب فری فره شد
توده کارگران جنبش کردند به ری
«هریکی زیشان گفتی که یکی قسوره شد»
کاروانی همی از ری به سوی مسکو رفت
جمله خاطرها مستغرق این خاطره شد
دستهٔ دزدان چون دیدند این معنی را
هریکی بهر فراریدن، چون فرفره شد
چست و چالاک دویدند به هر گوشه ز هول
آن یکی کبک شد و این یک با قرقره شد
قوهٔ ماسکه و لامسه از کار افتاد
سمع از سامعه رفت و بصر از باصره شد
کاروان شده بازآمد بینیل مرام
مرکز ایران ماتمکده و مقبره شد
هیئت دولت از بام نشستی تا شام
خون دل، شام شب و رنج و الم شبچره شد
مشورتها به میان آمد با خیل خواص
وی بسا کس که خیانتگر این مشوره شد
نعرهٔ پیشهوری گشت بلندآواتر
سوت کش بوق شد وقلقلکش خنبره شد
دُم او گشت کلفت و سر او گشت بزرگ
چون توانگر شد گفتی سخنش نادره شد
حزب توده همگی جانب او بگرفتند
بد کسی نیز که با توده همی یکسره شد
چند تن رفتند از صحنهٔ دولت به کنار
چند تن توده نمایشگر این منظره شد
بارزانی شد همدست به ایل شکاک
در ره سقز و بانه سوی کوه و دره شد
دستهٔ پیشهوری نیز به سوی همدان
حملهها برد ولی خرد درین دایره شد
دستهای رفت ز خلخال به منجیل و به رشت
صید خورشید، تمنای دل شبپره شد
لشگر شه سر ره سخت بر ایشان بگرفت
پهنهٔ رزم ز آتش چو یکی مجمره شد
طبرستانی و گیلانی و زنجانی را
راندن دزدان از ملک، مرامی سره شد
ای بسا دل که ز جور سفها خون گردید
وی بسا سینه که از تیر عدو پنجره شد
عاقبت رزم به کام دل رزمآرا گشت
دشمن گرگصفت رام بسان بره شد
ایل شکاک یقین کرد که تفصیل کجاست
بارزانی را بار از نی و نقل از تره شد
لشگر روس برون رفت ز خاک تبریز
نفت و بنزین سبب سرعت این باخره شد
غلط دیگر زد کابینه و شد توده برون
صدراعظم را میدان عمل یکسره شد
کشور ایران یکباره بجنبید چو دید
سر این ملک کرفتار بلای خوره شد
لشگر شاه ز زنجان چو به تبریز رسید
حزب خود مختار از جلفا بر قنطره شد
مجلس پانزدهم گشت از آن پس تشکیل
آن یکی بلبل گشت و دگری زنجره شد
رفت روز خطر و دغدغهٔ نفت شمال
نوبت خیمهشببازی انگلتره شد
صاحب دولت و اعوان و هوادارانش
بیخشان یکیک از باغ سیاست اره شد
آنچنان کشف شد اسرار بریتانی و نفت
که نفسها گره اندر گلو و خرخره شد
اینیکی گشت وزبر و دگری کشت کفیل
آنیکی نیزبه دولت طرف مشوره شد
لیک مجلس سخنانی که نبایستی گفت
گفت و با برق پراکنده به گرد کره شد
ناگهان دستی پیدا شد و قصدی پیوست
که دل اهل وطن پرطپش و دلخوره شد
گلهٔ دزدان گشتند ازین قصد آباد
کار آزادی لیکن پس از آن یکسره شد
گلهٔ دزدان کاز میدان دررفته بدند
بازگشتند و نفسشان باز از حنجره شد
لگن خاصرهای بس که ز نو جمجمه گشت
وی بسا جمجمه کز نو لگن خاصره شد
شد حکیمی که محلل بود، ازکار به دور
وز پیاش ساعد، فرمانده مستعمره شد
ارتجاع آمد و از آزادی کینه کشید
رفت پالان گرو ایام به کام خره شد
مشکلات پلتیکی همه از یاد برفت
گفتگوها و خطرها همه از ذاکره شد
سخن مرد درمیافته با یاد آمد
« کاروانی زده شد کار گروهی سره شد»
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به طور کلی به توصیف وضعیت سیاسی و اجتماعی ایران در یک دوره خاص میپردازد. با اشاره به پیشرفتها و چالشهای مختلف، از جمله جنگلها، تغییرات در دولت، و سرنوشت تودهها و جنبشهای کارگری، فضای خفقان و تناقضهای سیاسی آشکار میشود. شخصیتها و گروهها، از جمله پیشهوری و حزب توده، نقشهای متفاوتی ایفا میکنند و وضعیت کشور به سردرگمی و ناامیدی منجر میشود. در اینجا از حملهها و نبردها تا مشورتهای سیاسی و خیانتها، همه چیزی که به شکلگیری اوضاع کنونی کمک کرده، بیان شده است. به طور کلی، متن به تحولات پیچیده و پرتنش ایران در آن زمان میپردازد و به انتقاد از وضعیت موجود و بیعدالتی میپردازد.
هوش مصنوعی: این بیت به عنوان یک تصویر زیبا از تغییر فصل و تاثیر آن بر طبیعت و زندگی انسانها اشاره دارد. در اینجا اشاره به حرکت خورشید و ورود آن به برج بره (اولین برج زودیاک) داریم. این تغییر به نوعی نشانهای از زمان و گردش ایام است، که حالتی از شادی و سرگرمی را به زندگی مردم میآورد. به طوری که فصل جدید به مانند یک بازی یا تفریح تازه احساس میشود.
هوش مصنوعی: آذربایجان به مکان نیروهای روس تبدیل شد و گروه پیشهوری در آنجا به قدرت و اعتبار دست یافت.
هوش مصنوعی: کارگران با هم به حرکت درآمدند و هر کدام به نوعی به دیگران اشاره میکردند که یکی از آنها به شخصیت مهمی تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: یک کاروان از شهر ری به سوی مسکو حرکت کرد و تمام فکرها و احساسات مردم در این سفر غرق شده بود.
هوش مصنوعی: وقتی دزدان این موضوع را مشاهده کردند، هرکدام بهگونهای برای فرار تلاش کردند، مانند فرفره که به دور میچرخد.
هوش مصنوعی: دو نفر به خاطر ترس از یک کبک به سرعت و چابکی به همه جا حرکت کردند. یکی از آنها به حالت وحشت زده درآمد و دیگری در حال فریاد و صدا کردن بود.
هوش مصنوعی: توانایی لمس و حس کردن از کار افتاده، شنوایی از بین رفته و بینایی نیز از بین رفته است.
هوش مصنوعی: کاروان دوباره بازگشته و در مرکز ایران، جایی که روزگاری پر از نشاط بود، اکنون به مکانی پر از اندوه و سوگواری تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: دولت از صبح تا شب به سختی و ناراحتی مشغول بود، و شب نیز با درد و رنجی فراوان گذشت.
هوش مصنوعی: در بین افراد با دانش و خاصیت، مشورتهای زیادی شکل گرفت و در این میان، افرادی بودند که به این مشورتها خیانت کردند.
هوش مصنوعی: صدای نعرهٔ پیشهوری به شدت بالا رفت و به دنبال آن، سوت و بوق ایجاد شد و صداهای عجیب و غریبی به گوش رسید.
هوش مصنوعی: زمانی که او توانگر و ثروتمند شد، به گونهای تغییر کرد که دمش کلفت و سرش بزرگ شده بود، گویی کلامش هم خاص و منحصر به فرد شده است.
هوش مصنوعی: حزب توده تماماً از او حمایت کردند و هیچکس را که با توده همراه شده بود، نادیده نگرفتند.
هوش مصنوعی: چند نفر از فعالیتهای سیاسی و دولتی کنار رفتند و در مقابل، گروه دیگری به عنوان نمایشدهندهٔ این وضعیت و منظرهٔ جدید ظاهر شدند.
هوش مصنوعی: بارزانی به قبیله مشکوکی پیوست و در راهی که به سمت سقز و بانه میرفت، به سوی کوهها و درهها حرکت کرد.
هوش مصنوعی: دستهٔ پیشهوری به سمت همدان حملههایی انجام داد، اما در این شرایط، عقل و خرد برتری یافت.
هوش مصنوعی: گروهی به سمت منجیل و رشت رفتند و از سفرشان به خوبی استفاده کردند، آرزوی دل شبپره به حقیقت پیوست.
هوش مصنوعی: لشکر شاه به سختی بر آنها حمله کرد و میدان جنگ را چون آتش به شدت روشن ساخت.
هوش مصنوعی: دزدان را از سرزمینهای طبرستان، گیلان و زنجان بیرون کردن، به یک هدف و آرمان بزرگ تبدیل شد.
هوش مصنوعی: بسیاری از دلها به خاطر ظلم و بیرحمی افراد نادان به درد آمده و خونین شدهاند، و بسیاری از سینهها به دلیل تیراندازی دشمنان پاره و آسیبدیدهاند.
هوش مصنوعی: در پایان جنگ، فرمانده میدان به خواستهاش رسید و دشمنی که شبیه گرگ بود، همچون برهای رام و مطیع شد.
هوش مصنوعی: ایل شکاک به یقین رسید که جزئیات در کجاست و بارزانی از نی و نقل، به تره تبدیل شد.
هوش مصنوعی: ارتش روس از خاک تبریز خارج شد و نفت و بنزین باعث تسریع در حرکت این قافله شد.
هوش مصنوعی: دولت دیگر اشتباهی کرد و اوضاع به هم ریخت. حالا صدراعظم دیگر هیچ فرصتی برای عمل کردن ندارد و تمام قدرت به توده مردم منتقل شده است.
هوش مصنوعی: ایران عزیز، به سرعت اقدام کن، چون دیدی که سرزمینمان در معرض آسیبهای جدی قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: وقتی لشکر شاه از زنجان به تبریز رسید، گروهی از آنها که مستقل بودند، در جلفا در کنار پل مستقر شدند.
هوش مصنوعی: پس از برگزاری مجلس پانزدهم، در آنجا یک بلبل و یک زنجیر شیدا شدند.
هوش مصنوعی: زمان نگرانیها در مورد نفت شمال سپری شده و حالا نوبت به بازیهای سیاسی و نمایشی انگلستان رسیده است.
هوش مصنوعی: افراد نیرومند و دستیارانشان یکییکی از دنیای سیاست حذف شدند.
هوش مصنوعی: به قدری رازهای بریتانیا و نفت روشن شد که نفسها به شدت در گلو و خرخره بند آمد.
هوش مصنوعی: این فرد به مقام بالایی رسید و آن دیگری نیز به وظیفه خود عمل کرد و به عنوان مشاور در امور دولتی انتخاب شد.
هوش مصنوعی: اما در این جمع، سخنانی مطرح شد که نباید گفته میشد و با سرعت و هیجان، موضوعات به دورهم پراکنده شدند.
هوش مصنوعی: ناگهان افرادی ظهور کردند و اهدافی را دنبال کردند که موجب نگرانی و اضطراب دل مردم وطن شد.
هوش مصنوعی: دزدان به خاطر هدف آباد کردن آزادی شکایت کردند، اما پس از آن کاملاً ناامید شدند.
هوش مصنوعی: گروه دزدان که از میدان فرار کرده بودند، دوباره به میدان برگشتند و نفسشان به راحتی از گلو خارج شد.
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به چرخه حیات و تغییرات طبیعی اشاره دارد. یعنی گاهی اوقات یک شی یا موجود به مرور زمان تغییر شکل میدهد و به چیز دیگری تبدیل میشود. به عبارتی، یک موجود یا شی میتواند از حالتی به حالت دیگر تغییر کند و برعکس. این فرآیند نشاندهندهٔ ماهیت پویا و در حال تغییر جهان است.
هوش مصنوعی: حکیمی که توانایی حل مشکلات را داشت، از فعالیتها و کارهای دیگر فاصله گرفت و به دنبال او، فردی به عنوان فرمانده مستعمره منصوب شد.
هوش مصنوعی: ارتجاع به سراغ آزادی آمد و با آن خصومت ورزید، در نتیجه دوران سختی برای مردم پیش آمد و اوضاع به نفع افراد فرصتطلب و کماحساس برگشت.
هوش مصنوعی: همه مشکلات و خطرات که در گذشته وجود داشتند، از یادها رفتهاند و هیچکس به آنها فکر نمیکند.
هوش مصنوعی: کلام مردی با درک و دانش رسید که گروهی از افراد با هم همکاری کردند و به موفقیتی دست یافتند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هرچه پرسیدند او را همه این بود جواب:
کاروانی زده شد کار گروهی سره شد
همین شعر » بیت ۴۰
سخن مرد درمیافته با یاد آمد
« کاروانی زده شد کار گروهی سره شد»
کاروانی همی از ری بسوی دسکره شد
آب پیش آمد و مردم همه بر قنطره شد
گله دزدان از دور بدیدند چو آن
هر یکی زیشان گفتی که یکی قسوره شد
آنچه دزدان را رای آمد بردند و شدند
[...]
کاروانی همی از ری به سوی دسکره شد
آب پیش آمد و مردم همه بر قنطره شد
گله دزدان از دور بدیدند چو آن
هر یکی زیشان گفتی که یکی قسوره شد
آنچه دزدان را رای آمد بردند و شدند
[...]
آن شنیدستم کز بیشه یکی شیر ژیان
پی نخجیر شتابان سوی دشت و دره شد
دید در دره یکی گاو نر زرین شاخ
که بگردن درش از سیم یکی چنبره شد
گاو ماهی را سنبیده سمش مهره پشت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۶ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.