گنجور

 
ملک‌الشعرا بهار

جمهوری سردار سپه مایهٔ ننگ است

این صحبت اصلاح وطن نیست که جنگ است

از کار قشون حال خوش از ما چه توقع

کاین فرقه بر این گله شبان نیست پلنگ است

بی‌علمی و آوازهٔ جمهوری ایران

این حرف در این مملکت امروز جفنگ است

اموال تو برده است به یغما و تو خوابی

آن کس که ‌پی حفظ ‌تو دستش به ‌تفنگ است

آزادی و مشروطیت افتاده به زحمت

این گوهر پر شعشعه در کام نهنگ است

در پردهٔ جمهوری کوبد در شاهی

ما بی‌خبر و دشمن طماع زرنگ است

تا تعزیه‌گردان بود آن هوچی بی‌دین

این قافله تا حشر در این بادیه لنگ است

افسانهٔ جمهوری ما ملت کودک

عیناً مثل ملعبهٔ شهر فرنگ است

در کیسهٔ ناهید بود لعل و زر و سیم

زین رو کلماتش همگی ‌رنگ‌به‌رنگ است

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
حیدر شیرازی

جانا! دل من چون دهن تنگ تو تنگ است

پشتم ز خیال سر زلف تو چو چنگ است

پای دلم از بهر تو در بحر محیط است

کام دلم از کام تو در کام نهنگ است

بر حال من زار جگرخوار نبخشی

[...]

قدسی مشهدی

پیغام وداع آمد و با گوش به جنگ است

هجران به تو نزدیک شد ای جان، چه درنگ است

ما قافله‌سالار ره عشق بتانیم

در بحر بلا کشتی ما کام نهنگ است

هر لحظه دلم را شکند یاد جدایی

[...]

بیدل دهلوی

دل‌ مضطرب یأس ‌و نفس ناله به‌ چنگ است

دریاب‌ که خون رگ ساز تو چه رنگ است

تا راه سلامت سپری محو عدم باش

آسودگی شیشه همان در دل سنگ است

آیینه به صیقل زن اگر حوصله خواهی

[...]

طغرل احراری

هر لحظه به دل از مژه‌ات زخم خدنگ است

ابروی کمان تو مگر کار فرنگ است؟!

مشهور بود گل به چمن گر چه به خوبی

از خجلت رخسار تو از رنگ به رنگ است

احوال مرا دیدی و رحم تو نیامد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه