گنجور

 
 
 
سراج قمری

هین در دهید باده که آنها که آگهند

حلقه بگوش این نمط و خاک این رهند

ضدند جان و تن، قدح باده دردهید

تا یک دم از مصاحبت خویش وارهند

رنگی زرنگ باده ندیدند خوبتر

[...]

سیف فرغانی

ای ماه اختران تو اندر زمین مهند

وی شاه چاکران تو در مملکت شهند

آن رهبران که سوی تو خوانند خلق را

گر عشق تو دلیل ندارند گمرهند

در روز زندگانی خویش آن بد اختران

[...]

صفی علیشاه

دو چشم مست تو برشان یکدگر گوهند

که رهزن دل و دین از اشاره و نگهند

کمان کشیده بدل بستی ار که ره چه عجب

که ابروان تو هر یک حریف صد سپهند

مگیر خورده خدارا بعقل و دانش من

[...]

صفای اصفهانی

رندان راهرو که سه و سیصد و دهند

ابدال بی بدیل که پرورده شهند

همدست و هم حقیقت و همراز و همرهند

ایدل بهوش باش که ابدال آگهند

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه