ای ماه اختران تو اندر زمین مهند
وی شاه چاکران تو در مملکت شهند
آن رهبران که سوی تو خوانند خلق را
گر عشق تو دلیل ندارند گمرهند
در روز زندگانی خویش آن بد اختران
بی آفتاب عشق تو شبهای بی مهند
در عشق عاجزند چو در جنگ گربه موش
گرگان شیر پنجه که درحیله روبهند
نان جوی چون سگند پراگنده گرد شهر
شیرند عاشقان که مقیمان درگهند
برگو حدیث عشق که این قوم خفته اند
عیسی بیار سرمه که این خلق اکمهند
قومی که در غم تو بروز آورند شب
مقبول نزد توچو دعای سحرگهند
ازخاک درگه تو که میمون تر از هماست
سازند طایری وچو پر بر کله نهند
ازبهر روی سرخ تو چندین سیه گلیم
با جامه کبود درین سبز خرگهند
یوسف برند در عوض آب سوی قوم
بی دلو تشنگان که چو من بر سر چهند
برخوان هرکسی نه چو انگشت کاسه لیس
کز لقمه مراد همه دست کوتهند
رد کرده اند هر چه درو نیست بوی تو
آنها که رنگ یافته صبعت اللهند
اشجار طور قرب (و)زتأثیر نور عشق
ناری که گوید (انی اناالله) برین رهند
باخلق آشنا شده چون سیف بهر تو
بیگانه زآن شدند که از خویش وارهند
آگه نبود از می عشق توآنکه گفت
(هین دردهید باده که آنها که آگهند)
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان عشق و ارادت نسبت به معشوقی بیهمتا میپردازد. شاعر با تأکید بر مقام والای معشوق، او را خورشید و منبع نور جان خوانده و دیگران را که بدون عشق او زندگی میکنند، گمراه میداند. او عشق به معشوق را تنها دلیل زندگی شایسته و واقعی میداند و تأکید میکند که افراد بیعشق همانند گلههایی بیسرپرست هستند. همچنین، شاعر به فرومایگی افرادی که از عشق دورند و غفلت کردهاند اشاره میکند و میخواهد که حدیث عشق را بیان کند تا بیدارشان کند. در نهایت، شاعر بر این باور است که تنها عشق به معشوق میتواند انسانها را به کمال برساند.
هوش مصنوعی: ای ماه، ستارهها در زمین تو هستند و تو با زیباییات به مانند مهندسی درخشان به نظر میرسی. و ای شاه، خدمتگزاران تو در سرزمین تو حکمفرمایی میکنند.
هوش مصنوعی: آن سران و رهبرانی که مردم را به سوی تو دعوت میکنند، اگر عشق و محبت تو را در دل نداشته باشند، در واقع گمراه هستند.
هوش مصنوعی: در روزهای زندگیام، بدسرنوشتان مثل شبهای بدون نور عشق تو هستند.
هوش مصنوعی: در عشق و محبت، آنها مانند گربه و موش هستند و هرگز قویتر از یکدیگر نمیشوند. این در حالی است که گرگها و شیرها در نبرد، بسیار قدرتمند و پنجههای خونین دارند، اما در فریب و نیرنگ، مانند روباه عمل میکنند.
هوش مصنوعی: نان جو مانند سگهای پراكنده در شهر است، اما عاشقانی كه در درگاه معشوق قرار دارند، در واقع شیرانی هستند.
هوش مصنوعی: برای این که بگوید عشق را بیان کن، زیرا این مردم در غفلت و خواب هستند. عیسی را بیاور تا با سرمه چشمهای این مردم را باز کند، چرا که آنها نابینا هستند.
هوش مصنوعی: مردمی که در غم تو اشک میریزند، در دل شب برای تو مورد قبول خداوند هستند، مثل دعای سحرگاه.
هوش مصنوعی: از خاک آستان تو که از طلا و جواهر نیز ارزشمندتر است، پرندهای درست میکنند و هنگامی که پرهایش را بر سر میگذارد، جلوهای زیبا و خاص پیدا میکند.
هوش مصنوعی: برای زیبایی و سرخی چهرهات، چندین پرده سیاه بر روی خود دارم و لباسی آبی بر تن کردهام در این جایی که سبز و دلنشین است.
هوش مصنوعی: یوسف به جای آب، نان و غذا برای قوم تشنهای میبرد که همچون من در حسرت و نیاز هستند.
هوش مصنوعی: هر کسی را به جای خودش بشناسید و مقامات و جایگاهها را بر اساس شایستگیها و تواناییهایشان ارزیابی کنید. برخی افراد که در مقامهای پایینتر قرار دارند، ممکن است به آرزوهای بزرگتری دست یابند، اما این به معنای توانایی و لیاقت آنها نیست.
هوش مصنوعی: آنها هر چیزی که بویی از تو ندارد را رد کردهاند، زیرا فقط کسانی که از جاذبه تو بهرهمند شدهاند، به حقیقت معنویت واقعی دست مییابند.
هوش مصنوعی: درختان کوه طور به خاطر نور عشق به جاودانگی نزدیک میشوند و شعلهای که میگوید «منم خدا» در این مسیر راهنمایی میکند.
هوش مصنوعی: افراد با یکدیگر آشنا شدهاند، اما به خاطر تو بیگانه شدهاند؛ زیرا از خود و هویت خود فاصله گرفتهاند.
هوش مصنوعی: کسی که از محبت و عشق تو بهرهمند نیست، حق ندارد بگوید که بادهای بیاورید، چون تنها آنهایی که از عشق تو باخبرند لایق نوشیدنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هین در دهید باده که آنها که آگهند
حلقه بگوش این نمط و خاک این رهند
ضدند جان و تن، قدح باده دردهید
تا یک دم از مصاحبت خویش وارهند
رنگی زرنگ باده ندیدند خوبتر
[...]
مستان که گام در حرم کبریا نهند
یک جام وصل را دو جهان در بها دهند
سنگی که سجدهگاه نماز ریای ماست
ترسم که در ترازوی اعمال ما نهند
دو چشم مست تو برشان یکدگر گوهند
که رهزن دل و دین از اشاره و نگهند
کمان کشیده بدل بستی ار که ره چه عجب
که ابروان تو هر یک حریف صد سپهند
مگیر خورده خدارا بعقل و دانش من
[...]
رندان راهرو که سه و سیصد و دهند
ابدال بی بدیل که پرورده شهند
همدست و هم حقیقت و همراز و همرهند
ایدل بهوش باش که ابدال آگهند
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.