ای گلبن روان و روان را بجای تن
پیش آر جام و تازه کن از راح روح من
زان می که رنگ و بوی تقاضا کند ازو
د رکوهسار لاله و در باغ یاسمن
خمری که مشک خفته و بیدار در دو حال
بر رنگ و بوی اوست چو خمار مفتتن
گر در شعاع او گذرد اهرمن شبی
روزی نهان نماند از آن بعد اهرمن
نورست ، گر گرفت توان نور را زنار
جانست ، گر برهنه توان دید جان زتن
با این چنین شراب صبوحی شدن بباغ
فاضل تر از بسوی منی رفتن از وطن
گر مست و خفته ماند مغنی روا بود
اکنون که مرغ نعره برآورد از فنن
تا بانگ عندلیب برآمد ز جویبار
مدهوش شد رفیق و فرو ماند از زدن
بلبل پر از خروش شد اندر میان باغ
باده بجوش آمد اندر میان دن
بر نوبهار انجمنی بین ز عاشقان
یک قوم گرد سبزه و یک قوم در چمن
این نوبهار آمده شش ماه رفته بود
یا رفته ای که آمده ، سازد روان من
حشرست سبزه را که چو دست گناهکار
زنهار خواه برگ برآورده نارون
گلزار بتکده است ؛ من او را شمن شوم
گلهای خرمنند در آن بتکده شمن
تا لاله چون حسین علی غرفه شد بخون
گل همچو شهربانو بدریده پیرهن
در زنگبار پیرزنی چون کند خضاب ؟
ماند بنفشه نیز بدان موی پیرزن
بیجاده رنگ خواهد هر شب ز ارغوان
کافور بوی خواهد هر روز از سمن
چون ابر در ببارد اکنون که از بحار ؟
چون باد نافه آرد اکنون که از ختن ؟
چو نان که از عدن گهر آرد بباغ میغ
طبع امیر ماست مگر بحر در عدن
میر اجل و سید فرزانه سعد ملک
عین سخا ، شجاع زمن،بو علی حسن
آن ز آفرین سرشته که کرد آفریدگار
دور اعتقاد او ز خلل ، خالی از فتن
بنموده دست دولت او سینة سپهر
فرسوده پای همت او تارک پرن
مجلس چنان همام ندارد جهان فروز
میدان چنان سوار ندارد سپه شکن
از دل نعیم او بزداید همی عنا
وز جان ثنای او بنشاند همی حزن
با رای او ندارد زهره بسی ضیا
با لفظ او ندارد لؤلؤ بسی شمن
جز بر سخاش بستن ساده بود امید
جز در ثناش گفتن یاوه بود سخن
قصری که آن بود وطن او را سپهر خوان
دانی که مهر را نبود بر زمین وطن
با او بهیچ بد نتوان برد ظن ، که چرخ
در هیچ کس جز او بنکویی نبرد ظن
با زخم تیغ اوست قدر سست و ناتوان
با روی تیر اوست قضاسست و مرتهن
با سیف او بفتنه کند آفرین همی
جان شده ز کالبد سیف ذوالیزن
با او زمانه را بهنر چون کنم قیاس ؟
کاندر دو پله راست نیاید ستیر و من
قایم برسم اوست سلیمان را نهاد
تازه بخوان اوست براهیم را سنن
با کلک اوست دولت در صدر مستقیم
با تیغ اوست نصرة در حرب مقترن
بحر شجاعتست گه حرب در زمین
ابر سخاوتست گه جود بر زمن
بحری که وقت کوشش بر دل نهد گناه
ابری که وقت بخشش بر کف نهد منن
موجود اگر ببخشش او آمدی حیات
نی حوت شست دیدی و نی مرغ با بزن
بی فر او نیارد دولت همی بها
آری بها نیارد بی جان همی بدن
ای کلک تو دهان امل را شده زبان
وی تیغ تو زبان اجل را شده دهن
مهر تو عمر نیست وزو نیست جز نشاط
کین تو مرگ نیست وزو نیست جز حزن
جز عیب هرچه شاید یافی ز روزگار
جز غیبت هرچه باید داری ز ذوالمنن
آمد ، خدایگانا ،دی نامه ای مرا
از خون دل نبشته ز دلدار خویشتن
اول همه سلام بد ، آخر همه پیام
لفظش همه ز حزن و حروفش همه محن
گفته که : دست چون زده ای باز بر دوات ؟
گفته که : چون بمانده ای از رمح تیغ زن ؟
تیغت همی نشاند چو سینی بپیشگاه
کلکت بپایگاه فکندست چون لگن
از کلک و از دوات چه جوید دل کسی
کورا بتیغ و تیر بود بخت مرتهن
دستی که آن بدادن دینار خیره بود
چون خیره کرده ایش بدینار خواستن ؟
زان پس که چند گونه گشادی فتاده است
اکنون همی ببند میان خود از رسن
اندرز کرده بود بسی از پس ملام
کاندر پناه میر اجل باش مؤتمن
کو کار تو کند چو قوی رای خود تمام
کو کام تو کند چو نکو نام خود حسن
تا عاشقست بر می و میخانه خمر خوار
تا مشفقست بر بت و بتخانه برهمن
از نعمت تو باد دلی شاد و شاد خوار
وز دولت تو باد عدوی تو مفتتن
بادت مدام نوش لب آفتاب رنگ
از دست ساقییی که بود مشتری ذقن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به وصف باده و حال و هوای بهار و عشق و دوستی پرداخته است. شاعر با استفاده از تشبیهات و توصیفات زیبا، باده را نمادی از روح و جان میداند و به تأثیر آن بر زندگی و عشق اشاره میکند. همچنین به توصیف جمال و بزرگی شخصیتی بزرگ و فرزانه میپردازد که سرچشمه نیکی، شجاعت و سخاوت است. در نهایت، شاعر با ابراز حزن و شوق از معشوق و زندگی، به دردی که از دوری و جدایی میکشد، اشاره میکند و امید به یاری و شادابی از درگاه معشوق دارد.
هوش مصنوعی: ای گل زیبای زندگی، بهجای تن و جسم خود، دل و روح مرا با شادی و شوق پر کن و تازهنفس کن. جامی از عشق و سرور به من بده تا جانم را تازه کند.
هوش مصنوعی: از آن نوشیدنی که رنگ و عطر خواستن را از آن میگیرد، در کوههای پر از لاله و در باغ یاسمن.
هوش مصنوعی: شراب، چه در حال خواب و چه در حال بیداری، همیشه تحت تأثیر رنگ و بوی خاص خود است، مانند کسی که در عشق و شیدایی غرق شده.
هوش مصنوعی: اگر موجودی پلید در دایرهی وجود او وارد شود، روزی از آن بعد نخواهد توانست پنهان بماند.
هوش مصنوعی: اگر روح انسان نورانی است، باید به آن توجه کرد و از آن حفاظت کرد. در حقیقت، اگر انسان به عمق خود نگاه کند، میتواند وجود روح را بدون نیاز به جسم حس کند.
هوش مصنوعی: با نوشیدن این نوع شراب صبحگاهی، رفتن به باغی بهتر از دور شدن از وطن و سوی من آمدن است.
هوش مصنوعی: اگر نوازنده مست و خوابآلود بماند، اشکالی ندارد؛ اما اکنون که صدای مرغ به گوش میرسد، باید بیدار شود و بخواند.
هوش مصنوعی: نغمه زیبای پرنده، ناگهان از کنار جویبار به گوش رسید و دوست من از شدت زیبایی صدا مسحور شد و نتوانست به ضرب و زدن ادامه دهد.
هوش مصنوعی: پرندهای شاد و بانشاط در وسط باغ آواز میخواند و شادابی و زندگی در دل طبیعت جریان دارد. نوشیدنی خوشمزهای نیز در این فضا به جریان افتاده و تمام زیبایی و نشاط باغ را تحت تأثیر قرار داده است.
هوش مصنوعی: در بهار، گروهی از عاشقان را میبینی که در کنار سبزهها جمع شدهاند و گروهی دیگر در چمن نشستهاند.
هوش مصنوعی: بهار امسال به طرز عجیبی طولانی غایب بود و حالا که آمده، حال و هوای من را دگرگون کرده است.
هوش مصنوعی: سبزه در روز قیامت به مانند دستی است که گناهکاران را میفرستد، زیرا آنها به خاطر اعمال زشت خود از درختان میافتند و برگها بر زمین میریزند.
هوش مصنوعی: در میان باغی که پر از زیباییها و جاذبههای دلانگیز است، من خود را شبیه به گلهای خوشبو و دلنشین میبینم که در کنار معشوق و در فضای خاص آنجا رشد کردهاند.
هوش مصنوعی: وقتی لاله به زیبایی حسین علی در باغی به گل نشست، به یاد گل سرخ و نجابت شهربانو، پیرهنش چیده و پاره شد.
هوش مصنوعی: در زنگبار، پیرزنی برای تغییر رنگ موهایش از رنگ استفاده میکند. اما هنوز هم آن رنگ تغییر نمیدهد و جلوهای مانند بنفشه دارد که به نوعی با موی سفید او در تضاد است.
هوش مصنوعی: هر شب، رنگی شبیه به رنگ ارغوان از دور دست میافتد و در روز، بویی خوش مانند بوی سمن به مشام میرسد.
هوش مصنوعی: پس از مدتها انتظار و با تغییر شرایط، حالا وقت برکت و نعمت باریدن است، همانطور که در فصلهای مناسب، بادهای خوشبو از ختن میآیند.
هوش مصنوعی: مانند نانی که در بهشت تولید میشود، اینجا هم محبوبیت و لطافت طبع امیر ماست، مگر اینکه بحر در بهشت وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: مرگ برتر از هر چیزی است و سید فرزانه سعد نماینده ملک و بزرگواری است. او همچنین شجاعی است از زمان من، که به حسن و نیکی شناخته شده است.
هوش مصنوعی: این شعر به ما میگوید که کسی که به خالق خود اعتقاد دارد و این باور از نقصها و مشکلات خالی است، بهگونهای شکل گرفته است که نشاندهندهی آفرینش با کیفیت و خالص است. چنین فردی از هر نوع فتنه و زشتی دور است و در زندگیاش ثبات و امنیت دارد.
هوش مصنوعی: دست قدرت او بر غمها فائق آمده و آسمان همیشه با مشکلاتش به پیشانی همت او سرخم کرده است.
هوش مصنوعی: مجلس به قدری پرشکوه و با شکوه است که هیچ همای دیگری در جهان مانند آن وجود ندارد و در میدان نیز سوار دیگری به اندازه این سپهسالار قوی و توانا وجود ندارد.
هوش مصنوعی: دل نعیم از غمها خالی میشود و از جانش یاد و ستایش او را به جای میآورد، و این یادآوری، اندوه را از دلش میبرد.
هوش مصنوعی: با نظر او، روشنایی زیادی وجود ندارد و با کلام او، گوهر گرانبهایی در دسترس نیست.
هوش مصنوعی: امید به غیر از انتظار برای لطف او بیهوده است و هر سخنی جز ستایش او، بیفایده و بیمعناست.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که قصر یا محل زندگی کسی که به عنوان وطن او شناخته میشود، به قدری بلند و بزرگ است که سپهر (آسمان) آن را میخواند. به عبارت دیگر، جایگاه او آنقدر رفیع و عظیم است که حتی خورشید نیز قادر به تماشا بر روی زمین آن سرزمین نیست و نمیتواند به آن برسد. اینجا اشاره به عظمت و شکوه آن مکان و همچنین جداییاش از عالم خاکی دارد.
هوش مصنوعی: با او نمیتوان به هیچ بدی شک کرد، زیرا زمانه هیچ کس را جز او به بدی نمیسازد.
هوش مصنوعی: قدرت و سرنوشت انسانها به دست عشق و محبوبشان است. وقتی که به معشوقی آسیب برسانی، فرد ناتوان و بیپناه میشود و قضا و قدرش تحت تأثیر او قرار میگیرد. در واقع، سرنوشت آنها گره خورده با یکدیگر است.
هوش مصنوعی: او با شمشیرش در میانه فتنهها به ستایش مشغول است و جانش از کالبدش جدا شده است.
هوش مصنوعی: چطور میتوانم او را با زمانه مقایسه کنم، در حالی که در دو مرحله نمیتوان به درستی قضاوت کرد و من هم در این میان هستم؟
هوش مصنوعی: وجود سلیمان به عنوان یک نماد برجسته، جدیدی به ریشهها و سنن ابراهیم نسبت داده میشود. این جمله به ما میگوید که او همواره الهامبخش و الگو برای دیگران است و ارتباط عمیقی با تاریخ و اصول بنیادی دارد.
هوش مصنوعی: دولت و موفقیت به خاطر فریب او در جلوداری است و پیروزی در جنگها به وسیله شمشیر او به دست میآید.
هوش مصنوعی: دریای شجاعت در میدان جنگ، و باران سخاوت بر زمین جاری است.
هوش مصنوعی: دریا زمانی که تلاش میکند بر دل فردی سنگینی میکند، مانند ابری که در زمان بخشش، بارش خود را به راحتی روی دست دیگران میگذارد.
هوش مصنوعی: اگر موجودی به خاطر بخشش خداوند زندگی را تجربه کند، میتواند به عمق دریایی وارد شود که نه ماهی را میبیند و نه پرندهای را، یعنی در دنیای خاصی غوطهور است که از همه چیز دیگر جداست.
هوش مصنوعی: بیهماهنگی و عدم وجود ارتباط عمیق میان انسان و خداوند باعث میشود که سعادت و خوشبختی به دست نیاید. بهراستی، بیروحی و نداشتن درک از معانی زندگی نمیتواند به انسان کمک کند تا به هدفهای بزرگ و والای خود برسد.
هوش مصنوعی: تو با استعداد و توانایی خود، قدرت و زیبایی بیان را در دهان امل (نماد ناامیدی) به وجود آوردهای و با زبان تیز و برندهات، زندگی و سرنوشت ناشناخته را به تصویر کشیدهای.
هوش مصنوعی: محبت تو عمر آدمی را طولانی نمیکند و تنها شادی به همراه میآورد، چرا که مرگ تو وجود ندارد و از آن فقط غم باقی میماند.
هوش مصنوعی: تنها عیبهایی که ممکن است در زندگی پیدا کنی از روزگار است و هر چه را که نیاز داری، جز غیبت دیگران، از خداوند امیدوار باش.
هوش مصنوعی: به سراغ من آمدهای ای پروردگار، نامهای از عمق دل من نوشته شده است که از عشق و احساسات به محبوب خود حکایت میکند.
هوش مصنوعی: در ابتدای همه چیز، سلامی به دنیا میگویم و در پایان، پیامی را منتقل میکنم. این پیام پر از اندوه است و واژههایش نشاندهندهی درد و مصیبتهاست.
هوش مصنوعی: گفته میشود که: چرا دستت را به دوات زدهای؟ پاسخ داده شده که: چون از ضربهی تیغ نتیجهای باقی مانده است؟
هوش مصنوعی: تیغ تو همانند سینی در برابر تو قرار دارد و دشمنان را همچون آب در لگن به زمین میریزد.
هوش مصنوعی: دل هیچ کس با قلم و جوهر چه میخواهد، در حالی که بخت او به بند تیر و شمشیر افتاده است.
هوش مصنوعی: دستهایی که برای دریافت دینار بهطرز خیرهکنندهای درخواست کردند، چگونه میتوانند اکنون با آن دینار در این وضعیت قرار بگیرند؟
هوش مصنوعی: از زمانی که انواع مختلفی از مشکلات و دشواریها به وجود آمده، اکنون باید رابطهام را با دیگران با احتیاط بیشتری مدیریت کنم.
هوش مصنوعی: بسیاری از افراد به او نصیحت کرده بودند که در برابر ملامتها و دشواریها تحت حمایت و حفاظت کسی قرار بگیرد که قابل اعتماد است و میتواند او را از خطرات نجات دهد.
هوش مصنوعی: کسی که ارادهاش قوی باشد، میتواند به اهدافش دست یابد. همچنین، کسی که نام نیک و شهرت خوبی دارد، به خوبی به خواستههایش خواهد رسید.
هوش مصنوعی: تا زمانی که عشق وجود دارد، دل به می و میخانه میسپارم و تا زمانی که محبت و دوستی هست، بر بت و بتخانه هم مهر میورزم.
هوش مصنوعی: از برکت تو، دلی شاد و خوشحال دارم و از قدرت تو، دشمنانت دچار مشکلات و دردسرها میشوند.
هوش مصنوعی: باد همواره لطیف و خوشبوست و آفتاب رنگی از دل آن به وجود میآورد، مانند لبهای زیبای کسانی که جزو محبوبان و دل ربایان هستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گفتم گلست یا سمنست آن رخ و ذقن
گفتا یکی شکفته گلست و یکی سمن
گفتم در آن دو زلف شکن بیش یا گره
گفتایکی همه گره است و یکی شکن
گفتم چه چیز باشد زلفت در آن رخت
[...]
کردم تهی دو دیده بر او من چنانک رسم
تا شد ز اشکم آن ز می خشک چون لژن
من کرده پیش جوزا، وز پس نبات نعش
اینهم چو باد بیزن و آنهم چو با بزن
رخسار و قد و زلف و بناگوش یار من
ماهست بر صنوبر و مشکست بر سمن
با ماه و با صنوبر او نور و راستی
اندر سمن طراوت و در مشک او شکن
این هر چهار فتنهٔ دین و دیده و دلند
[...]
زیرا که نیست از گل و از یاسمن کمی
تا کم شدهست آفت سرما ز گلستان
تا باد ماه آبان بگذشت در چمن
شد زرد و پر ز گرد به اندر چمن چو من
چون تخته های زرین بر نیلگون پرند
برگ چنار ریخته از باد در چمن
بر شاخ نار نار کفیده نگاه کن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.