در ایام قطب زمان بایزید
که بودش یقین از گمان بر مزید
یکی گفت با گبر آتشکده
که: ای کشتهٔ کیشت آتش زده
نهای جغد، آهنگ ناخوش چرا؟!
سمندر نهای، شوق آتش چرا؟!
بیا راه اسلامیان پیش گیر
ببین کیش ما، ترک آن کیش گیر
که تا ابر رحمت به گل باردت
ز شوره زمین گل به بار آردت
به پاسخ چنین گفت آن پیر گبر
که: خورشید تا کی بپوشم به ابر؟!
مسلمان اگر بایزید است، آه
ز من تا به اسلام، دور است راه!
شب از سجده گردیده خم پشت او
مجدر ز سبحه سر انگشت او
فلک حال او آرزو میکند
نیاید ز من آنچه او میکند
ور اسلام این است ای آموزگار
که میبینم از مردم روزگار
همان به کز آتش فروزم چراغ
نگیرم ز اسلام دیگر سراغ
به آتش بود گرم پشتم به روز
شبم بزم از آتش شود دلفروز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.