شنیدم دو کس با هم از دوستان
برفتند از ایران بههندوستان
یکی پا چو مارش فرو شد بهگنج
یکی ماند در کنج محنت بهرنج
غنی بیوفا بود و مسکین غیور
بریدند از یکدگر مار و مور
ره صبحت شهر تاشان ببست
فراخی دامان و تنگی دست
نه آن یاد این کردی از اشتغال
نه این نام آن بردی از انفعال
نگشتند یکروز با هم ندیم
فراموش کردند عهد قدیم
همان کش ز افلاس شد تیرهبخت
بر او آسمان کار بگرفت سخت
بماند از نم اشک پا در گلش
اثر کرد بر دیده درد دلش
جهان بینش از درد بینور شد
ز چشمش بد و نیک مستور شد
در آن روز کز بیم فقر آن جوان
سوی هند گشتی ز ایران روان
همه خاک آن سرمه پنداشتی
وز آن، روشنی در نظر داشتی
در آخر شد از اختر تیره آه
بهآن سرمه عالم بهچشمش سیاه
مگر روزی از روزها بیگمان
بهیک مجلس افگندشان آسمان
نشستند پهلوی هم ز اتفاق
گه از وصل گفتند و گاه از فراق
شنفتند و گفتند بسیار حرف
چو آمد بهسر قصههای شگرف
بهمحتاج گفتا خداوند کنز
نه از رای دلجویی، از راه طنز
که: گر نعمتی گیرد از کس خدای
دهد نعمت دیگر او را بهجای
بگو کز تو اکنون چو بگرفت چشم
چه دادت؟ خروشید و گفتا ز خشم:
بود این به از چشم روشن بسی
که روی منافق نبیند کسی
نخواهم شود تا کسی کس مرا
نمیبینمت رو همین بس مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر داستان دو دوست روایت میشود که از ایران به هندوستان میروند. یکی از آنها که ثروتمند و بیوفا است، به گنج میرسد، اما دیگری که فقیر و غیور است، در رنج و سختی باقی میماند. این دو نفر با وجود دوستی قدیمی، به تدریج یکدیگر را فراموش میکنند و در زندگیهایشان از هم دور میشوند.
فقیر که از فقرش رنج میبرد، به هند میرود و امید دارد که به ثروت برسد، اما در نهایت متوجه میشود که دنیا به هیچ رویی روشن نیست و در آلامش غرق میشود. روزی ناگهان در یک مجلس با دوست قدیمیاش ملاقات میکند. در این دیدار درباره وصال و فراق صحبت میکنند و به این نتیجه میرسند که اگر کسی نعمتی از دیگری بگیرد، ممکن است به جای آن نعمتی دیگر هم به او داده شود. در این میان، فقیر از چشم روشنش سخن میگوید که بهتر است هرگز دوستی منافق را نبیند و از آن به دور باشد.
هوش مصنوعی: دو نفر از دوستان را شنیدم که از ایران به هند سفر کردند.
هوش مصنوعی: یکی از افراد به مقصد و ثروت رسید و دیگر نتوانست از رنج و سختیهای زندگی فرار کند و در گوشهای از مشکلات ماند.
هوش مصنوعی: غنی و بیوفا از هم جدا شدند و مسکین و غیور، که نمادهای دو دستهٔ مختلف هستند، رابطهٔ خود را قطع کردند. در اینجا به تضاد و جدایی اشاره شده است.
هوش مصنوعی: راه رسیدن به تو، مانند درهای شهر تاشان بسته شده است. در حالی که امکانات و شرایط به اندازه کافی فراهم است، اما عذرخواهی و محدودیتهایی باعث کمبود و تنگی در دسترسی به تو شده است.
هوش مصنوعی: تو نه به یاد گذشتههای خود مشغول شدهای و نه به نام آنچه که در حالت بیتفاوتی است توجه کردهای.
هوش مصنوعی: یک روز دوستانه دور هم جمع نشدند و عهد و قول قدیمیشان را فراموش کردند.
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر فقر و بدبختی دچار مشکلات شده است، سرنوشتش به شدت بر او فشار میآورد و سختیها را بر او تحمیل میکند.
هوش مصنوعی: چشم او به خاطر اشکهایش روی گلها ردپایی باقی گذاشته که نشاندهندهی غم و درد اوست.
هوش مصنوعی: دنیا به دلیل درد و رنجی که او تحمل کرده، از دید او تاریک و ناپیدا شده و امور خوب و بد در این تاریکی پنهان گردیده است.
هوش مصنوعی: در آن روزی که به خاطر ترس از فقر، آن جوان به سمت هند رفت و از ایران خارج شد.
هوش مصنوعی: تو تمام خاک را بهعنوان سرمه در نظر گرفتی و از آن انتظار روشنایی و زیبایی داشتی.
هوش مصنوعی: در پایان، از ستارهای بدی برایش پیش آمد که باعث شد به چشمانش، که مانند سرمه سیاه بود، آبی از ناراحتی بیفتد.
هوش مصنوعی: شاید در یکی از روزها، به طور حتم، آسمان همه آنها را در یک جمع قرار دهد.
هوش مصنوعی: کنار هم نشستهاند و گاهی دربارهٔ وصال و گاهی دربارهٔ جدایی صحبت میکنند.
هوش مصنوعی: شنیدند و گفتند که خیلی صحبت کردند، اما وقتی به پایان قصههای شگفت انگیز رسیدند، همه چیز روشن شد.
هوش مصنوعی: به نیازمند گفتند که خداوند گنجی دارد، نه به خاطر دلجوئی، بلکه از راه شوخی و طعنه.
هوش مصنوعی: اگر کسی نعمتی از دیگران بگیرد، خدا به او نعمتی دیگر خواهد داد.
هوش مصنوعی: بگو وقتی که چشم تو را گرفت، چه احساسی به تو دست داد؟ او با خشم فریاد زد و پاسخ داد.
هوش مصنوعی: این بهتر است که انسان چشمانش را از دیدن و معاشرت با افراد ریاکار و دورو دور نگه دارد، زیرا این وضعیت برایش بهتر از آن است که چهره زشت آنها را ببیند.
هوش مصنوعی: من نمیخواهم کسی مرا ببیند، همین برای من کافی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.