کهن ابلهی، نقشکی تازه بست
دو مصحف بیک جلد شیرازه بست!
یکی گفتش: ای سخره ی روزگار
که بودت در این کار آموزگار؟!
دو شه در یکی کشور، آشفتگی است
دو جان در یکی پیکر، این عقل کیست؟!
بپاسخ چنین گفت آن سست رای
کز امنیت آمد تهی این سرای
کنون نبود این کار و نبود شکی
که ماند یکی گر نماند یکی!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، یک ابله به تازگی دست به کار عجیبی زده و دو کتاب را در یک جلد جمع کرده است. یکی از انسانها به او میگوید که در این کار چه کسی معلم تو بوده است. او پاسخ میدهد که در این سرای (جهان) امنیت از بین رفته و این کار نتیجهای جز آشفتگی ندارد. او نتیجه میگیرد که اگر یکی از دو چیز باقی بماند، دیگری نیز نخواهد ماند.
هوش مصنوعی: یک آدم نادان تصمیم گرفت که یک جلد جدید و زیبا برای دو نسخه از قرآن درست کند.
هوش مصنوعی: یکی به او گفت: ای موجودی که در این دوران چقدر تحت تأثیر هستی، آیا در این مسیر کسی به تو آموزش داده است؟
هوش مصنوعی: وقتی دو پادشاه در یک کشور وجود داشته باشند، اوضاع به هم میریزد. همچنین اگر دو روح در یک بدن باشند، وضعیت باهم به هم نمیخورد. پس این عقل چیست که چنین وضعیتی را پیش میآورد؟
هوش مصنوعی: آن شخصی که نظر ضعیفی دارد، در پاسخ گفت که این خانه از امنیت خالی شده است.
هوش مصنوعی: الان این کار انجام نشد و هیچ شکی نیست که اگر یکی بماند، دیگر کسی نخواهد ماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.