گنجور

 
آذر بیگدلی

شبی کت، غیر هم بزم است، اگر بیرون در باشم

از آن بهتر که پیشت باشم و با چشم تر باشم

به پیغامی، مرا هر شب نشانی بر سر راهی

که از راه دگر هر جا روی من بیخبر باشم

بشهر آوازه ی لطف تو، با هر ناکس افتاده

زهر کس این سخن تا نشنوم، ای کاش کر باشم

رقیب از من جدا سازد تو را آخر بهم چشمی

که من هم چشم بر راه تو هر شب تا سحر باشم