دریغا که آن زاد سرو بلند
نهان گشت در زیر خاک نژند
ندانم همی زین بتر روزگار
کی بر جانم آمد بر نخست کینه آر
تو ای تن در درد و غم برگشای
ابا هیچ کس خوش مباش و مخند
تو ای ورقه از بهر جانان خویش
بدل بر در شادکامی ببند
کنون کآن دلارام رفت از برت
تو دل نیز بر مهر خوبان مبند
ایا نو شکفته گل بوستان
ز بارت که چید و ز بیخت که کند؟
بگیرید ای مردمان دست من
بریدم سوی گور آن مستمند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و غم جدایی از معشوق سخن میگوید. او به زیبایی و بلندی سرو اشاره میکند که اکنون زیر خاک پنهان شده و احساس ناامیدی و کینه از روزگار را ابراز میکند. شاعر از تن خود میخواهد که در این درد و رنج به خود جانی تازه بخشد و با دیگران خوش نباشد. او به یاد معشوق میافتد و توصیه میکند که دلش را به یاد خوبیهای او ببندد. در پایان، او به حال خود و دیگرانی که در این غم مشابه با او هستند، اشاره میکند و از آنها میطلبد که به کمکش بیایند.
هوش مصنوعی: ای کاش آن سرو بلند و زیبا که به خاطرش به افراشته بودن شهرت داشت، اکنون در زیر خاک دفن شده و از دیدهها پنهان شده است.
هوش مصنوعی: نمیدانم از چه زمانی روزگار بر من به این سختی گذشت و از همان ابتدا کینهای در دلم نشسته است.
هوش مصنوعی: ای تو که در درد و اندوه به سر میبری، بر کسی لبخند نزن و شاد نباش.
هوش مصنوعی: ای ورقه، برای محبوب خود، در دروازه شادی زندگی را ببند.
هوش مصنوعی: حالا که آن معشوق آرامشبخش از کنارت رفته است، دل خود را هم به عشق زیبایانت نبند.
هوش مصنوعی: آیا گل تازهای که در باغ شکفته شده، از دل تو میروید یا از بیخود بودن کسی چیده شده است؟
هوش مصنوعی: ای انسانها، توجه کنید که من به سوی قبر آن بیچاره دستم را بریدهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.