گنجور

 
عطار

چون شدستی ز من جدا صنما

مُلْتَقَى لِمْ تَرَکْتَ بِیْ نَدَما

حق میان من و تو آگاه است

هُوَ یَکْفی مِنَ الَّذی ظَلَما

ور به دست تو آمده است اجلم

قَدْ رَضیْتُ بِما جَرى قَلَما

گشت فانی ز خویش چون عطار

گفت غیر از وجود حق عدما

 
 
 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
غزل شمارهٔ ۸ به خوانش فاطمه زندی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
کمال‌الدین اسماعیل

ای بتدبیر اختیار ملوک

وی بتحقیق قدوۀ علما

صدر احرار فخر ملّت و دین

کز کف تست آز در نعما

ای بدولت سرای قدر تو در

[...]

حکیم نزاری

که به روحش سلام باد از ما

خوب گفته است احکم الحکما

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه