عشق را گر سری پدیدستی
این در بسته را کلیدستی
نرسد هیچکس به درگه عشق
کاشکی هیچ کس رسیدستی
یا اگر کس به پیشگه نرسد
اثر آن ز دور دیدستی
لیک عالم ز عشق موج زن است
ورنه عاشق نیارمیدستی
در دل ار نیستی تسلی عشق
بارها زین قفس پریدستی
در بیابان عشق نعرهزنان
بی سر و پای میدویدستی
گاه چون خاک میفتادستی
گاه چون باد میوزیدستی
به یکی آه آتشین در راه
پرده از پیش بر دریدستی
در میان شرابخانهٔ عشق
بی دهان قطرهای چشیدستی
تا صبوح ابد چو دلشدگان
نعرهٔ عشق بر کشیدستی
دل عطار را درین معنی
به سخن روح پروریدستی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف و تبیین ماهیت عشق میپردازد. شاعر بیان میکند که عشق در حقیقت در بستهای است که کلید آن در دست کسی نیست و نمیتوان به راحتی به درگاه عشق رسید. اگر کسی نیز به آنجا برسد، از دور و با اثر عشق آشنا میشود. عشق به شدت در جهان تاثیرگذار است و بیآنکه کسی عاشق باشد، عالم پر از عشق میشود.
شاعر همچنین تصویرهایی از حالت عاشق را بازگو میکند؛ مثلاً اینکه اگر عشق در دل نباشد، آن شخص بارها از قفس دلش میپرد. در دنیای عشق، عاشق مانند باد و خاک در حال حرکت و تلاش است و در مواجهه با عشق نعرهزنان میدود. در نهایت، دل عطار به این معانی غنی اقرار دارد و بهواسطه عشق وجودش جانی تازه میگیرد.
هوش مصنوعی: اگر عشقی به وجود آید، همانند کلیدی است که در را که بسته است، میگشاید.
هوش مصنوعی: هیچکس به حقیقت و درگاه عشق نمیرسد، ای کاش که کسی به آن دست پیدا میکرد.
هوش مصنوعی: اگر کسی به جایی نرسد، نشانههای آن را از دور میتواند مشاهده کند.
هوش مصنوعی: اما عالم به عشق مانند موجی است که به حرکت درآورده میشود، وگرنه عاشق مانع نمیشد.
هوش مصنوعی: اگر در دل تلاشی برای عشق وجود نداشته باشد، بارها از این قفس رهایی نخواهی یافت.
هوش مصنوعی: در فضای عشق، بیهدف و سرگشته، با صدایی بلند و پرهیجان در حال دویدن بودی.
هوش مصنوعی: گاه مانند خاک بر زمین میافتادی و گاه مانند باد به سرعت و به گرمی میوزیدی.
هوش مصنوعی: در یک لحظه به شدت احساساتی شدم و پردهای که بین من و در بسته بود، کنار زدم.
هوش مصنوعی: در گوشهای از دنیای عشق، همچون یک قطره بیصدا، تجربهای شیرین و خاص را تجربه کردی.
هوش مصنوعی: تا بامداد ابدی، مانند دلدادگان، فریاد عشق را سر دادهای.
هوش مصنوعی: دل عطار در این موضوع بهگونهای آرامش مییابد که کلامش مایهی جلا و روشنی روح میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تو هنوز از جهان چه دیدستی
زین جهان نام او شنیدستی
گر چه تو نیم شب رسیدستی
صبح عشاق را کلیدستی
ناپدیدی چو جان در این عالم
در جهان دلم پدیدستی
همه شب جان تو را شود قربان
[...]
آن دلیلی که خود گزیدستی
و آنچه از دیگران شنیدستی
تو هنوز این جهان چه دیدستی
زین جهان نام او شنیدستی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.