گنجور

 
عطار

ای ز سودای تو دل شیدا شده

زآتش عشق تو آب ما شده

عاشقان در جست و جویت صد هزار

تو چو دری در بن دریا شده

از میان آب و گل برخاسته

در میان جان و دل پیدا شده

عاشقان را بر امید روی تو

خون دل پالوده و جانها شده

تو ز جمله فارغ و مشغول خویش

خود به عشق خویش ناپروا شده

دیده روی خویشتن در آینه

بر جمال خویشتن شیدا شده

ما همه پروانهٔ پر سوخته

تو چو شمع از نور خود یکتا شده

یوسف اندر ملک مصر و سلطنت

دیدهٔ یعقوب نابینا شده

گم شدم در جست و جویت روز و شب

چند بازت جویم ای گم ناشده

چون دل عطار در عالم دلی

می‌نبینم از تو خون پالا شده

 
 
 
عطار

ای ز تو عالم پر از غوغا شده

جان پاکان در رهت یغما شده

مشاهدهٔ ۱۱ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
شاه نعمت‌الله ولی

حسن او در آینه پیدا شده

هر که دیده همچو ما شیدا شده

چشم ما روشن به نور روی اوست

دیدهٔ ما این چنین بینا شده

عین ما بیند به عین ما چو ما

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از شاه نعمت‌الله ولی
نشاط اصفهانی

چشمها زان دود نابینا شده

چشمه ها زان رود نا پیدا شده

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه