گنجور

 
قطران تبریزی

ای بکریمی چو ابر دختر شاه کریم

ماهت خاک قدم ملکت واصلت قدیم

گرچه گرامی است سیم ورچه عزیز است زر

نزد تو خوار است زر نیز ذلیلست سیم

بی بدلی در جهان چونان گوگرد سرخ

بی عوضی در مهان چو نان در یتیم

هست رضای تو راست همچو رضای خدا

هست کلام تو پاک همچو کلام کلیم

از دل تو چاکران همیشه امیدوار

از دل تو دشمنان همیشه با ترس و بیم

هرکه ترا نیکخواه نیکوئی او را دلیل

هرکه ترا بدسگال ندامت او را ندیم

ز مهر تو بی درم ولی همیشه غنی

ز کین تو بی سقم عدو همیشه سقیم

نعمت ناز و نعیم سپاس دارم ز تو

گر تو ببخشی به من نعمت باغ نعیم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
امیر معزی

کلک روانت شدست مرکز امید و بیم

گه چو دعای مسیح‌ گه چو عصای‌ کلیم

هست ز نقل و ز نقش عادت او مستقیم

گه شد عطار مشک‌ گه شده نقاش سیم

عطار

ای صدف لعل تو حقهٔ در یتیم

عارض تو بی قلم خط زده بر لوح سیم

روح دهن مانده باز در سر زلفت مدام

عقل میان بسته چست بر سر کویت مقیم

در یتیم توام تا که درآمد به چشم

[...]

ظهیری سمرقندی

چون نیست مقام ما درین دهر مقیم

پس بی می و معشوق خطائیست عظیم

از محدث و از قدیم کی دارم بیم

چون من رفتم جهان چه محدث چه قدیم

جیحون یزدی

زابر تا که کف و گاه عطای عمیم

مباینتها بود بنزد ذوق سلیم

سحاب ریزد مطر وی بخشد زر و سیم

آن بخروشی شگفت این بسکوتی عظیم

صغیر اصفهانی

ساقی می‌ده مرا که از کتاب قویم

نموده‌ام استماع کریمه‌ئی از کریم

نبئی عبادی عنی انا الغفور الرحیم

از پس این استماع ز خوردن باده بیم

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه