ای بکریمی چو ابر دختر شاه کریم
ماهت خاک قدم ملکت واصلت قدیم
گرچه گرامی است سیم ورچه عزیز است زر
نزد تو خوار است زر نیز ذلیلست سیم
بی بدلی در جهان چونان گوگرد سرخ
بی عوضی در مهان چو نان در یتیم
هست رضای تو راست همچو رضای خدا
هست کلام تو پاک همچو کلام کلیم
از دل تو چاکران همیشه امیدوار
از دل تو دشمنان همیشه با ترس و بیم
هرکه ترا نیکخواه نیکوئی او را دلیل
هرکه ترا بدسگال ندامت او را ندیم
ز مهر تو بی درم ولی همیشه غنی
ز کین تو بی سقم عدو همیشه سقیم
نعمت ناز و نعیم سپاس دارم ز تو
گر تو ببخشی به من نعمت باغ نعیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ستایش و توصیف زیبایی و مقام یک دختر خواجۀ بزرگ (شاه)، میپردازد. شاعر او را مانند ابرهای رحمت میداند که درخشندگی و ارزشش از همه چیز بالاتر است. هرچند طلا و نقره باارزشاند، اما در کنار او بیارزش به نظر میرسند. او را پاک و رضایتش را معادل رضایت خداوند میداند. دل دوستانش همیشه امیدوار و دل دشمنانش پر از ترس است. این شعر در نهایت، سپاسگزاری شاعر از نعمتها و رحمت های او را نشان میدهد و خواستار بخشش و برکات بیشتر از اوست.
هوش مصنوعی: ای کریم، مانند ابر که دختر پادشاه است، ماه تو خاک پای ملکت و سرزمینی است که به تو تعلق دارد.
هوش مصنوعی: هرچند نقره ارزشمند است و طلا هم گرانبها، اما در نظر تو طلا خوار و نقره ذلیل به حساب میآید.
هوش مصنوعی: در جهان هیچ چیز بینظیرتر از یک فرد بدون شبیه و نمونه است، همچنان که گوگرد سرخ بینظیر و خاص است. در دنیای مهان، مانند نانی است که تنها به یک یتیم میرسد و هیچ عوضی ندارد.
هوش مصنوعی: خواست تو همچون خواست خداوند درست و صحیح است و سخنان تو پاک و خالص مانند سخنان حضرت موسی (کلیم) میباشد.
هوش مصنوعی: مریدان و عاشقان همیشه به خاطر تو امیدوارند، در حالی که دشمنان تو همواره در خوف و نگرانی به سر میبرند.
هوش مصنوعی: هر کسی که در حق تو خیرخواهی کند، خوبی او را باید نشان داد، و هر که نسبت به تو بدی کند، ندامت و پشیمانی او را نیز باید در نظر گرفت.
هوش مصنوعی: به خاطر محبت تو من بدون درهم و مال هستم، اما همیشه از ثروت و غنی هستم. از دشمنی تو هیچ ناراحتی ندارم، اما همیشه بیمار و زخمی هستم.
هوش مصنوعی: من به خاطر نعمت های زیبا و خوشایندت از تو سپاسگزارم. اگر تو به من بخشی از باغ خوشبختی را ببخشی، بسیار خوشحال می شوم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کلک روانت شدست مرکز امید و بیم
گه چو دعای مسیح گه چو عصای کلیم
هست ز نقل و ز نقش عادت او مستقیم
گه شد عطار مشک گه شده نقاش سیم
ای صدف لعل تو حقهٔ در یتیم
عارض تو بی قلم خط زده بر لوح سیم
روح دهن مانده باز در سر زلفت مدام
عقل میان بسته چست بر سر کویت مقیم
در یتیم توام تا که درآمد به چشم
[...]
چون نیست مقام ما درین دهر مقیم
پس بی می و معشوق خطائیست عظیم
از محدث و از قدیم کی دارم بیم
چون من رفتم جهان چه محدث چه قدیم
زابر تا که کف و گاه عطای عمیم
مباینتها بود بنزد ذوق سلیم
سحاب ریزد مطر وی بخشد زر و سیم
آن بخروشی شگفت این بسکوتی عظیم
ساقی میده مرا که از کتاب قویم
نمودهام استماع کریمهئی از کریم
نبئی عبادی عنی انا الغفور الرحیم
از پس این استماع ز خوردن باده بیم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.