هر زمان بی خود هوایی میکنم
قصد کوی دلربایی میکنم
گه به مستی های هویی میزنم
گه به گریه های هایی میکنم
غرقه زانم در بن دریای خون
کارزوی آشنایی میکنم
تنگ دل شد هر که آه من شنود
زانکه آه از تنگنایی میکنم
چون مرا باد است از وصلش به دست
خویشتن را خاک پایی میکنم
ای مرا چون جان ببین زاری من
کین همه زاری ز جایی میکنم
گر دمی از دل برآمد بی غمت
این دم آن دم را قضایی میکنم
چون غم تو کیمیای شادی است
من غمت را مرحبایی میکنم
در غم تو چون کم از یک ذرهام
هست لایق گر هوایی میکنم
روشنی دیدهٔ عطار را
خاک پایت توتیایی میکنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
عقل گوید که خدائی می کنم
عشق گوید پارسائی میکنم
بر دو عالم پادشاهی میکنم
گرچه از ایزد گدایی می کنم
بنده حقم خداوند جهان
بر جهان زو کدخدایی می کنم
مر سما ره چون زمین طی کرده ام
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.