روی تو کافتاب را ماند
آسمان را به سر بگرداند
مرکب عشق تو چو برگذرد
خاک در چشم عقل افشاند
هر که عکس لب تو میبیند
دهنش پهن باز میماند
زلف شبرنگ و روی گلگونت
میکند هر جفا که بتواند
گاه شبرنگ زلفت آن تازد
گاه گلگون عشقت این راند
عشقت آتش فکند در جانم
این چنین آتشی که بنشاند
خط خونین که مینویسم من
بر رخ چون زرم که برخواند
پای تا سر چو ابر اشک شود
از غمم هر که حال من داند
اوفتادم ز پای دستم گیر
آخر افتاده را که رنجاند
دلم از زلف پیچ بر پیچت
یک سر موی سر نپیچاند
گر دلم بستدی و دم دادی
آه من از تو داد بستاند
هر که درماندهٔ تو شد نرهد
همچو عطار با تو درماند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف معشوق خود پرداخته و از زیباییهای او صحبت میکند. او میگوید که چهره معشوقش مانند خورشید درخشان است و عشق به او عقل را تحت تأثیر قرار میدهد. شاعر احساس میکند که هر کس زیبایی معشوق را ببیند، تحت تأثیر قرار میگیرد و زبانش بند میآید. زلفهای معشوق و عشق او، احساسات عمیق و آتشینی در دل شاعر ایجاد کرده و او را به شدت وادار به ابراز غم و اندوهش میکند. در نهایت، شاعر از معشوقش درخواست کمک میکند و ابراز میکند که در عشق او دچار درماندگی و اندوه شده است.
هوش مصنوعی: چهره تو مانند خورشید است که آسمان را روشن کرده و همه چیز را تحت تأثیر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: عشق تو مانند اسبی میماند که وقتی از مقابل دیدهٔ عقل عبور میکند، خاک و غبار بر چشمان عقل میپاشد.
هوش مصنوعی: هر کسی که تصویر لبهای تو را میبیند، انگار دهنش از حیرت باز میماند.
هوش مصنوعی: موهای تیره و زیبا و چهره گلگون تو، هرگونه بیرحمی را به خود جذب میکند.
هوش مصنوعی: گاه موهای سیاه و شبمانند تو زیبا میشود و گاه رنگ عشق تو مانند گل سرخ میدرخشد.
هوش مصنوعی: عشق تو مانند آتش در وجودم شعلهور شده است، به گونهای که این آتش مرا آرامش میبخشد.
هوش مصنوعی: من بر چهرهام خطی از خون مینویسم، همچون زری که اگر به آن نگاه کنی خوانده میشود.
هوش مصنوعی: هر که حال من را بداند، از غم من به شدت ناراحت و غمگین میشود، مثل اینکه تمام وجودش پر از اشک باشد.
هوش مصنوعی: من از پا افتادهام و نیاز به کمک دارم؛ خواهش میکنم که دستم را بگیرید و از این وضعیت نجاتم دهید، زیرا کسی که به من آسیب رسانده است، به کمک شما احتیاج دارد.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر زلفهای پیچخوردهات، حتی یک سر موی سر را هم نمیچرخاند.
هوش مصنوعی: اگر دل تو را به خود مشغول کرده است و به تو نفس میزنم، آهی که از من برمیخیزد، از تو میطلبد.
هوش مصنوعی: هر کسی که در مشکلات تو گرفتار شد، مانند عطار هرگز از تو فاصله نخواهد گرفت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ایمنی را و تندرستی را
آدمی شکر کرد نتواند
در جهان این دو نعمتی ست بزرگ
داند آن کس که نیک و بد داند
تا فراوان نایستی تو ذلیل
[...]
از جواب و سوال ما دانی
شاید ار زیر کی فرو ماند
گرد گفت محال را چه عجب
کاینهٔ عقل را بپوشاند
زان که خورشید را ز بینش چشم
[...]
رخ خوبت خدای میداند
که اگر در جهان به کس ماند
ماه را بر بساط خوبی تو
عقل بر هیچ گوشه ننشاند
شعلهٔ آفتاب را بکشد
[...]
دوستی در سمر کتابی داشت
پیش من صفحه ازان میخواند
که فلان شخص در فلان تاریخ
بیکی بیت بدره ها بفشاند
وان دگر پادشه بیک نکته
[...]
ناسی عقد و ناقض عقداند
ناقص عقل و ناقص دین اند
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.