بر در حق هر که کار و بار ندارد
نزد حق او هیچ اعتبار ندارد
جان به تماشای گلشن در حق بر
خوش بود آن گلشنی که خار ندارد
مست خراب شراب شوق خدا شو
زانکه شراب خدا خمار ندارد
خدمت حق کن به هر مقام که باشی
خدمت مخلوق افتخار ندارد
تا بتند عنکبوت بر در هر غار
پردهٔ عصمت که پود و تار ندارد
ساختن پرده آنچنان ز که آموخت
از در آنکس که پردهدار ندارد
تا دل عطار در دو کون فروشد
از پی آن بار بار بار ندارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر مفهوم بزرگی را درباره اهمیت نداشتن اعتبار در دنیا و لزوم توجه به حق و خدمت به خدا و مخلوق بیان میکند. شاعر میگوید که اگر کسی کار و بار نداشته باشد، نزد خداوند ارزشی ندارد. او به زیبایی گلشن (بهشت) اشاره میکند و میگوید خوشتر است که در آنجا خار نباشد، یعنی آرزوی بیدردی و بیزحمت دارد. همچنین به مستی در عشق خدا و خدمت به او اشاره میکند و تأکید میکند که خدمت به مخلوق افتخاری ندارد. در نهایت، شاعر به موضوع پاکی و عفت اشاره میکند و میگوید باید از کسی آموخت که پردهدار حق است و دل باید از دنیا و حتی از دو جهان، خالی باشد تا بتوان به حقیقت رسید.
هوش مصنوعی: هر کس که در امور خود کوشا نباشد و تلاش نکند، در نظر خداوند ارزش و جایگاهی ندارد.
هوش مصنوعی: جان به تماشای باغی خوش است که در آن هیچ خاری وجود نداشته باشد.
هوش مصنوعی: خود را غرق عشق و شوق الهی کن، زیرا شوق به خدا هیچ گونه نشئگی یا اعتیادی به دنبال ندارد.
هوش مصنوعی: هرچقدر هم که در مقام و جایگاه بالایی باشی، خدمت به خداوند اهمیت دارد و خدمت به مخلوق نمیتواند افتخاری به شمار آید.
هوش مصنوعی: نه تنها عنکبوت هر جا که بخواهد میتواند تار بزند، بلکه در مکانهایی که به نظرمان به دور از آلودگی و ناپاکی است، نیز این امکان وجود دارد. این نشاندهنده vulnerability و پتانسیل آسیبپذیری حتی در جاهایی که فکر میکنیم از آلودگی و بدی در اماناند.
هوش مصنوعی: پردهاي را اينگونه ميسازند كه از شخصي آموختند كه خودش پردهدار نيست.
هوش مصنوعی: عطار برای به دست آوردن هدفهای بزرگ و ارزشمند، حتی اگر به قیمت سختیها و مشقتها باشد، حاضر است دل و جان خود را فدای آن کند. در واقع، او میفهمد که برای رسیدن به مقاصد عالی، نباید از تلاش و زحمت هراس داشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
صد یک حسن تو نوبهار ندارد
طاقت جور تو روزگار ندارد
عشق تو گر برقرار کار بماند
کار جهان تا ابد قرار ندارد
تیغ جفا در نیام کن که زمانه
[...]
در دل ما بخت سبز بارندارد
دانه ما زنگ نوبهار ندارد
چشم شرر در کمین سوختگان است
با دل افسرده عشق کار ندارد
شیشه دلان راست بیم سنگ ملامت
[...]
رنگ حنا در کفم بهار ندارد
آینهام عکس اعتبار ندارد
حاصل هر چار فصل سرو بهار است
نشئهٔ آزادگی خمار ندارد
بی گل رویت ز رنگ گلشن هستی
[...]
مرغ اسیری که زخم خار ندارد
هیچ نشانی ز عشق یار ندارد
گر ز تو دل برکنم بگو به که بندم؟
هیچکس این چشم پر خمار ندارد
بحر چه داند که ابر، قطره کجا ریخت؟
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.