گنجور

 
حکیم سبزواری

مستانه بیرون تاخته تا عقل و دین یغما کند

با چشم جادو ساخته تا عالمی شیدا کند

بربسته مژگان تو صف تا عالمی سازد تلف

دل میبرد از هر طرف چشم تو وحاشا کند

غارت کند از یک نگه دین و دل آن چشم سیه

قتل اسیران بی گنه آن شوخ بی پروا کند

گه کشته خواهد عالمی گه زنده میسازد همی

احیا چو عیسی هردمی زان لعل شکر خواکند

خواهی نمائی معجزت زان آستین بنما کفت

کان با کسان موسی صفت کار ید و بیضا کند

هرکو ز عشق گلرخان گیرد متاعی در جهان

دنیا و دین و نقد و جان در کار این کالا کند

یک جاغم و دردحبیب یکسوجفاهای رقیب

اسرار خوکن با شکیب تا غم چه هابا ماکند

دیده را آینهٔ روی شهی باید کرد

سینه را جلوه گه مهر و مهی باید کرد

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
ناصرخسرو

ای در کمال اقصای حد همچون هزار اندر عدد

وز نسل تو مانده ولد فضل خدائی تا ابد

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ناصرخسرو
مولانا

کاری نداریم ای پدر جز خدمت ساقی خود

ای ساقی افزون ده قدح تا وارهیم از نیک و بد

هر آدمی را در جهان آورد حق در پیشه‌ای

در پیشه‌ای بی‌پیشگی کردست ما را نامزد

هر روز همچون ذره‌ها رقصان به پیش آن ضیا

[...]

مشاهدهٔ ۵ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
امیرخسرو دهلوی

باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا می رود

دیوانه باز آید همی آنکو تماشا می رود

کشته کسان را سو به سو، خصمان خود در جستجو

من در نهان لرزان ازو، او آشکارا می رود

او در ره و بر من ستم، کای من هلاک آن قدم

[...]

خواجوی کرمانی

این ترک زنگاری کمان از خیل خاقان می رسد

وین مرغ فردوس آشیان از باغ رضوان می رسد

مجنون صاحب درد را لیلی عیادت می کند

فرهاد شورانگیز را شیرین بمهمان می رسد

امروز دیگر ذرّه را خور مهربانی می کند

[...]

شاه نعمت‌الله ولی

سلطان عشقش هر زمان ما را مثالی می دهد

و آن بی مثال از خود به روی ما مثالی می کشد

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از شاه نعمت‌الله ولی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه