ای قد تو سرو بوستانها
وی روی تو ماه آسمانها
گل جیب دریده تا فتاده
آوازهٔ تو به گلستانها
خوبان به جهان بسی بود لیک
آن تو کجا و آن آنها
صبری بده ای خدا به بلبل
یا مرحمتی به باغبانها
برگوی تو از سگان مایی
تا خود شنوند پاسبانها
تاب تب هجرت ای پریروی
آتش زده مغز استخوانها
ای شوخ ز جور تو صد آوخ
وی دوست ز دست تو فغانها
بیماه رخت ز اشک شبها
تا صبح شما رم اخترانها
افسانهٔ ما هر آنکه بشنید
لب بست دگر ز داستانها
اسرار نگاهدار کاسرار
در دل دارند رازدانها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
ای غارت عشق تو جهانها
بر باد غم تو خان و مانها
شد بر سر کوی لاف عشقت
سرها همه در سر زبانها
در پیش جنیبت جمالت
[...]
ای مهر تو در میان جانها
وای مهر تو بر سر زبانها
قدر تو گذشته از فلکها
صیت تو فتاده در جهانها
قاصر ز ثنای تو زبانها
[...]
نظاره کنان به روی خوبت
چون درنگرند از کرانها
در روی تو روی خویش بینند
این است تفاوت نشانها
نظار گیان روی خوبت
چون در نگرند از کرانها
در آینه نقش خویش بینند
زین است تفاوت نشانها
نظارگیان روی خوبت
چو در نگرند از کرانها
در روی تو روی خویش بینند
زینجاست تفاوت نشانها
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.