گنجور

 
حکیم سبزواری

خانهٔ دل حریم خلوت اوست

جان کامل سریر حضرت اوست

همه آینهٔ رخ آدم

آدم آیینه بهر طلعت اوست

آدمی چونکه معرفت اندوخت

قابل خلعت خلافت اوست

نبود او ذات لیک نعت وی است

نیست معنی ولیک صورت اوست

در تک و پو همه سوی آدم

آدم احرام بند خدمت اوست

حق بود بود و کل نمودوی است

اوست بحر و همه نداوت اوست

کجی دال و راستی الف

کج مبین جمله از مشیت اوست

گل سرا پا نیازمند ویند

بس حقیقت همین حقیقت اوست

اوست ذات الذوات پس همه جا

اصل هر حب همین محبت اوست

حادث و در زوال مصنوعات

دایم و لم یزل صنیعت اوست

همت از مرد حق طلب میکن

همت مرد حق ز همت اوست

به حقارت بما مبین زاهد

سر اسرار از سریرت اوست

 
 
 
ابن یمین

همه آفاق عکس طلعت اوست

دو جهان پر ز نور وحدت اوست

حافظ

دل سراپردهٔ محبتِ اوست

دیده آیینه‌دارِ طلعت اوست

من که سر در نیاورم به دو کون

گردنم زیرِ بارِ منتِ اوست

تو و طوبی و ما و قامتِ یار

[...]

شاه نعمت‌الله ولی

جان ما بندهٔ محبت اوست

زندگی در حضور حضرت اوست

نور خلوتسرای دیدهٔ ما

پرتوی از شعاع طلعت اوست

کشتهٔ تیغ عشق شد دل ما

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از شاه نعمت‌الله ولی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه