تغییری ای صنم بده اطوار خویش را
مپسند بر من این همه آزار خویش را
هرگز نیامدی و تسلی دهم چو طفل
هردم ز مقدمت دل بیمار خویش را
پرمایه را نظر بفرومایه عیب نیست
یکره ببین ز لطف خریدار خویش را
مرغان ز آشیانه برون افتادهایم
گم کردهایم ماره گلزار خویش را
تا پر فشانئی نکند وقت قتل هم
بر بست بال مرغ گرفتار خویش را
مهلت نداد صرصر ایام تا که ما
در آشیان نهیم خس و خار خویش را
هرکس که برد لذت تیر تو مرهمی
نگذاشت زخم سینهٔ افکار خویش را
زاهد مگر خرام تو دیدی که داده است
بر باد دفتر و سرو دستار خویش را
اسرار آن و حسن ز بس گشته نقش دل
اسرار خوانده زین سبب اسرار خویش را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی آزار و رنجی است که عشق به معشوق به شاعر میدهد. شاعر از معشوق میخواهد تغییر کند و دیگر او را آزار ندهد. او به یاد میآورد که هرگز معشوق برای او تسلی نبوده و دلش همیشه بیمار است. شاعر همچنین به شکل استعاری به مشکلات و اقداماتی میپردازد که به خاطر عشق به معشوق به وجود آمدهاند، مانند احساس گمشدگی و پریشانی. در نهایت، او به تضاد بین لذت عشق و دردهای ناشی از آن اشاره میکند و به تجلی اسرار و زیباییهای عشق اشاره دارد که در دلش نقش بستهاند.
هوش مصنوعی: ای معشوق، لطفاً حالت و رفتار خود را تغییر بده و این همه آزار و رنجی که به من میدهی را نپذیر.
هوش مصنوعی: هرگز نیامدی تا که دلم را آرام کنم؛ مثل کودکی همیشه به خاطر آمدنت، دل بیمار خودم را تسکین دهم.
هوش مصنوعی: کسی که دارای ارزش و توانایی است، اگر به کم و کاستیهای خود توجه کند، ایرادی ندارد، چرا که در نهایت، خوبیها و مهربانی خریدار یا ناظر بر او را میتوان دید.
هوش مصنوعی: پرندگان از لانه خود خارج شدهایم و در جستجوی نشانهای از باغ و سرزمین خود هستیم، اما آن را گم کردهایم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که پرواز کردن را یاد نگرفتهای، در زمان خطر و مرگ هم نمیتوانی پرواز کنی و در حقیقت به دام خودت گرفتار میشوی.
هوش مصنوعی: زمان به ما فرصتی نداد تا بتوانیم در خانهمان غمها و مشکلاتمان را کنار بگذاریم و آنها را فراموش کنیم.
هوش مصنوعی: هر کسی که از جذابیت و نفوذ تیر ملامتهای تو لذت برد، هرگز نتوانست برای التیام زخمهای عمیق افکار خود، راهی پیدا کند.
هوش مصنوعی: آیا زاهد را ندیدی که چگونه با ناز و حرکات خود، همه چیزش را به باد داده است و دیگر به دفتر و ریش و دستار خود اهمیتی نمیدهد؟
هوش مصنوعی: زیبایی و رموز عشق به قدری عمیق و تاثیرگذار است که دل انسان به آن معرفت پیدا کرده است. از این رو، دل خود را نیز به اسرار و زیباییهایش متوجه میسازد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
آورده ام شفیع دل زار خویش را
پندی بده دو نرگس خونخوار خویش را
ای دوستی که هست خراش دلم ز تو
مرهم نمی دهی دل افگار خویش را
مردم که نازکی و گرانبار می شوی
[...]
کردم ز شکوه منع دل زار خویش را
انداختم به روز جزا کار خویش را
وقت نظاره بت پرهیزکار خوش
شویم به گریه دیده خون بار خویش را
جرم منست پیش تو گر قدر من کم است
[...]
دانستهام غرور خریدار خویش را
خود همچو زلف میشکنم کار خویش را
هر گوهری که راحت بیقیمتی شناخت
شد آب سرد، گرمی بازار خویش را
در زیر بار منت پرتو نمیرویم
[...]
پرهیز ده ز هجر گرفتار خویش را
بنگر شکستهرنگی بیمار خویش را
بهر ذخیره شب هجر تو روز وصل
کم کرد دیده گریه بسیار خویش را
بیداد دوست چون ستم چرخ عام نیست
[...]
شق کرده ایم پردهٔ پندار خویش را
بی پرده دیده ایم رخ یار خویش را
در بیعگاه عشق به نرخ هزار جان
ما می خریم ناز خریدار خویش را
مرهم چه احتیاج؟ که عاشق ز سوز عشق
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.