گنجور

 
حکیم سبزواری

ای ماه جبین سیم غبغب

وی سیم ذقن بت شکر لب

بی ماه رخت شبان تیره

کارم همه دم فغان و یارب

لبریز شراب ناب جامت

وز خون جگر دلم لبالب

بتوان دو سه گام رنجه کردن

بالین مریض خویش یکشب

ای اختر حسن چهره بنمای

تا آنکه شوم خجسته کوکب

می نوشی و عشق کار اسرار

ای کاش نگردد او ز مذهب

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode