دور از شاه خراسان در بلا
همچو ایوبم بکرمان مبتلا
آدم آسا از فریب آسمان
صرت من فردوس طوس را حلا
گرچه دارالفقر کرمان جنتی است
لیک در جنات سفلست و علا
ای صبا بگرفته دامانت مگر
خاک دامنگیر سخت این دلا
ای صبا از خطهٔ کرمان گذر
بر خراسان چون خورآسان از ولا
پس بآن شیرین شهر آشوب گوی
خاک راهت دیدهٔ ما را جلا
پیش تو شیرینی کرمانیان
زیره در کرمان و پیش کان طلا
ای خور ثانی عجب عاشق کشی
سوختم از دوریت سنگین دلا
از خراسان بوی خون آید همی
الصلا ای خیل جانباز الصلا
چند الست ربکم لارا جواب
دارم از شکر لبت چشم بلا
کلب خود را یا بباید داد بار
یا نباید کلب خود خواند اولا
واگرفتی سایهٔ خود از سرم
فکر اسرارت نداری مجملا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از شاعر، حالتی از درد و فلاکت را توصیف میکند. او خود را در وضعیتی مشابه ایوب میبیند که دور از وطن و در رنج و بلا قرار دارد. شاعر به زیباییهای کرمان و خراسان اشاره میکند و از عشق و دلتنگی خود برای آن مناطق میگوید. او به پرتوهای خورشید و زیباییهای آنجا اشاره میکند و از دوری شدید احساس خستگی و دردی عمیق میکند. در نهایت، شاعر به این نکته میپردازد که باید با مشکلات خود مواجه شود، یا اینکه باید تلاش کند تا از آنها رها شود.
هوش مصنوعی: من در دوری از شاه خراسان به مشکلات و مصائب دچار شدهام، مثل ایوب که در بلا و سختیها قرار داشت.
هوش مصنوعی: آدم به راحتی از فریب آسمان رهایی یافته و به سوی فردوس طوس رفته است.
هوش مصنوعی: هرچند که دارالفقر کرمان بهشت محسوب میشود، اما در مقایسه با بهشتهای برتر، در مقام پایینتری قرار دارد.
هوش مصنوعی: ای نسیم، آیا تو دامنی پر از غبار نداری که این دل بیچاره را گرفتار کند؟
هوش مصنوعی: ای نسیم، از سرزمین کرمان عبور کن و به خراسان برو، مانند خورشیدی که به آسمان میتابد.
هوش مصنوعی: به آن دختر زیبا و بینظیر در شهر شلوغ بگو که خاک راهت، چشمان ما را روشن کرده است.
هوش مصنوعی: در حضور تو، شیرینی که کرمانیها درست کردهاند، به اندازه زیره در کرمان و جلوه طلاست.
هوش مصنوعی: ای خورشید دوم، چقدر عاشقکشی میکنی! من از فاصلهات به شدت آتش گرفتهام، ای دل سنگین!
هوش مصنوعی: از خراسان بوی خون به مشام میرسد، ای گروه جانبازان، وقت دعا و نجات فرا رسیده است.
هوش مصنوعی: این بیت به دنبال مفهوم رابطه میان خدا و بندگانش است. گوینده به یادآوری روزی میپردازد که خداوند از بندگانش پرسید «آیا من پروردگارتان نیستم؟»، و به نوعی پاسخ به این سوال را از شکر و سپاس گفتن به زبان میداند، در حالی که ممکن است با مشکلات و سختیها نیز مواجه شود. به طور کلی، این بیت تأکیدی بر شکرگزاری و ارتباط معنوی با خداوند است.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی که سگ خود را لُکلک کنی، باید بارش را به دوش بکشی یا اینکه نباید او را به عنوان دوستی صمیمی بشناسی.
هوش مصنوعی: سایهات را از سرم برداشتید و دیگر در فکر اسرار تو نیستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر به سر راه عشقی مبتلا
برفکن برگستوانی از بلا
پاره کردهٔ وسوسه باشی دلا
گر طرب را باز دانی از بلا
ای تو را رخ فتنه و بالا بلا
دیده از تو فتنه بیند یا بلا
زلفی از سر تا به پا آویختی
هستی القصه ز سر تا پا بلا
خطت آغاز دمیدن می کند
[...]
صحبت اهل دلان بگزین دلا
جان فدای راه ایشان کن هلا
تازه گردید از تو جان مبتلا
تو مگر کردی گذر از کربلا؟
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.