گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
حکیم سبزواری

الهی بر دلم ابواب تسلیم و رضا بگشا

بروی ما، دری از زحمت بی منتها بگشا

رهی ما را بسوی کعبهٔ صدق و صفا بنما

دری ما را بصوب گلشن فقر و فنا بگشا

ببسط وجه و اطلاق جبین اهل تسلیمت

گره واکن ز ابرو عقده‌های کار ما بگشا

بعقد گیسوان پردهٔ عصمت نشینانت

ز لطفت برفع از روی عروس مدعا بگشا

درون تیرهٔ دارم ز خواطرهای نفسانی

بسینه مطلعی از روزن نور و ضیا بگشا

بود دل چند رنجور از خمار و بسة میخانه

بر این دردی کش دردت در دار الشفا بگشا

درون درد پردردی بده کاید عذابش عذب

ببند این دیدهٔ بدبین ما چشم صفا بگشا

از این ناصاف آب در گذر افزود سوز جان

بسوی جویبار دل ره از عین بقا بگشا

پرافشان در هوایت طایران و مرغ دل دربند

پر و بال دلم در آن فضای جان فزا بگشا

ز پیچ و تاب راه عشق اندر وادی حیرت

مرا افتاده مشکلها تو ای مشگل گشا بگشا

در گنجینهٔ حق الیقین را نام تو مفتاح

به پیر مسلک آموز و جوان پارسا بگشا

زغم لبریز و خوندل چون صراحی تا بکی اسرار

گشاده روچو جامم ساز و نطق بانوابگشا

 
 
 
صائب تبریزی

به دل های پر از خون حرف آن زلف دو تا بگشا

سر این نافه را پیش غزالان ختا بگشا

ندارد طاقت بند گران بال پریزادان

بر آن اندام نازک رحم کن، بند قبا بگشا

نمی گنجد نسیم مصر در پیراهن از شادی

[...]

سیدای نسفی

در آغوشم چو می‌آیی میان بهر خدا بگشا

گره از کار من تا وا شد بند قبا بگشا

متاع خویش نتوان کرد پنهان از خریداران

دکان رنگ و بو ای غنچه در پیش صبا بگشا

مکن کوتاه دامان کرم از دست محتاجان

[...]

مشتاق اصفهانی

چه شد گاهی به حرفی آن دو لعل دلگشا بگشا

اگر از بهر ما نگشایی از بهر خدا بگشا

ز پهلوی تو عمری شد گشادی آرزو دارم

اگر خواهی که بگشاید دلم بند قبا بگشا

نخواهم رفت جایی، مرغ دست‌آموز صیادم

[...]

حزین لاهیجی

بیا مستانه چاک پیرهن پیش صبا بگشا

در فیضی به روی دیده های آشنا بگشا

ز ترک التفاتت، کام زهر آلوده ای دارم

به دلجویی زبان غمزهٔ شیرین ادا، بگشا

هوا تا عطسه در مغز غزالان ختن ریزد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه