اتی الرّبیع قیل الهموم بالنغماتی
بگیر جام شرابی بنوش آب حیاتی
قدم نهاده به بالین و من به شکر قدومش
نثرت درّ فؤادی علیه فی الخطواتی
نموده آینهٔ حق نمای موسی دل را
و میض انقلب الطرف منه ذاحسراتی
اگر نه شرک بدی چون بدیدمی زلفت
عبدت کالثنوی النور منک و الظّلماتی
به بحر چند رسد آب دیده نور دو دیده
الام نیته قلبی اصعد الزّفراتی
تو شمع انجمن و من ز دوری تو سیهروز
خیالکم لضمیر الانیس فی الخلواتی
مبند بر شتر ای ساربان محامل جانان
فلا محیص لک الیوم ان جرت عبراتی
مشام کو که توان نکهتی شنید وگرنه
فمن حدائقة کم تفوح من نفخاتی
ز سوز عشق خدا کیمیا شدی اسرار
فها سبیکة قلبی المذاب فی الو جناتی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سَلِ المَصانعَ رَکباً تَهیمُ فی الفَلَواتِ
تو قدرِ آب چه دانی؟ که در کنارِ فراتی
شبم به رویِ تو روز است و دیدهها به تو روشن
و اِن هَجَرتَ سَواءٌ عَشیَّتی و غَداتی
اگر چه دیر بماندم امید برنگرفتم
[...]
شهدت فیک جمالا فینت فیبذاتی
قتلتنی بلحاظ و ذات عین حیاتی
ز چشم مست و خرابت مدام مست و خرابم
ولیس نشوءت فی الحب من کوس شقاتی
چو از جمیع جهاتست جلوه گاه تو چشمم
[...]
به یاد آب مجاور دلا در این فلواتی
بود سراب گمان میکنی مقیم فراتی
صنم پرست بدل بر زبان صمد ز چه گوئی
به کعبه و به بغل در نهفته لات و مناتی
اجل ز مرگ خلاصت دهد کشی ز چه منت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.