نه از لفظ تو پیغامی نه از کلک تو تحریری
نه از لعل تو دشنامی نه از نطق تو تقریری
نه پیکی تا فرستم سوی او ای ناله امدادی
نه رحمی در دل چون آهنش ای آه تأثیری
به تنگ آمددلم ازنام و از ننگ ای جنون شوری
نشد از عقل آسان مشگلم ای عشق تدبیری
رهم بس سنگلاخ ای رخش همت پای رفتاری
شبم زان تار موتار ای فروغ دیده تنویری
رقیب سفله محرم درحریم یار و مامحروم
سپهرا تا بکی دون پروری زین وضع تغییری
برغم دشمن تشنه بخون ای دوست الطافی
خلاف مدعای مدعی ای چرخ تدبیری
بلب آمد ز درد بی دوا جان ساقیا جامی
بشد بنیاد دل زیر و زبر مطرب بم وزیری
پس از عمری ببالین مریض خویش میآید
نگاه آخرین است ای اجل یک لحظه تأخیری
نگاهی کن از آن چشم خدنگ انداز صید افکن
که جان دادیم ای ابرو کمان از حسرت تیری
کشیده صورت گلگونه ها تابر گل خوبان
نکرده کلک نقاش قضا اینگونه تصویری
ز عشق آن پری طلعت بشد دیوانه دل اسرار
از آن زلف مسلسل افکنش بر پای زنجیری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرید پیر خمارم که دارد این چنین پیری
غلام همت عشقم که دارد این چنین میری
به ملک دنیی و عقبی خریدم کنج میخانه
ازین سودا که من کردم جهانی یافت توفیری
اگر رند خراباتم که خم باده می نوشم
[...]
کیم من؟ بیدلی، بیچارهای، از خویش دلگیری!
به آب تیغ خوبان تشنهای، از جان خود سیری!
(ز سر تا پا گنه کارم، ندارم عذر تقصیری
ز چشم افتاده یارم، رفیقان چیست تدبیری؟)
نثار جان بدست و، دیده خواهش بره دارم
[...]
غزال دشت پیمایی بیابان گرد نخجیری
عداوت جوی بی رحمی ز سر تا پای تزویری
جبین از خشم پرچینی کمان از کینه پر تیری
غضب آلوده ابرویی به خون تر کرده شمشیری
سرشکم صد سحر خندید و پیدا نیست تاثیری
کنون از ناله درتاریکی شب افکنم تیری
بجز مردن علاج ما و من صورت نمیبندد
تب شور نفسها در کفن دارد تباشیری
فلک بر مایهداران من و ما باجها دارد
[...]
دل زارم بود در صیدگاه عشق نخجیری
که بر وی هر زمان ابرو کمانی میزند تیری
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.