الاقد صاد عقلی بالدلالی
بتی شیرینکلامی خردسالی
ظریفی مهوشی آشوب شهری
ملیح ذوالمحاسن و المعالی
هوالسفاح سفاک الدمائی
هوالفتان فتاک الوصالی
شفاهک قد تروی کالشقایق
و صدغک قد تلوی کالحبالی
به رویت غازه با خون شهیدی است
ثغورک ام اقاح ام لالی
نصیبی من وصالک نیل طیف
سلوی عن جمالک بالخیالی
مرا هرگز به خاطر نگذرانی
و غیرک قط لم بخطر ببالی
تو گشتی شمع بزمافروز اغیار
و انی بت فی وهم اللیالی
گر او برکند بنیادم مبیناد
بنای حسنش آسیب زوالی
بود روز من و مویش شب تار
حواجبه و شخصی کالهلالی
ز هجرت دوست جانم سوخت اسرار
بحد رق اعدالی لحالی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
چنین زرد و نوان مانند نالی
نکردهستم غم دلبر غزالی
نه آنم من که خنبانید یارد
مرا هجران بدری چون هلالی
نه مالیده است زیر پا چو خوسته
[...]
نگر تا از بلای او ننالی
که گر نالی ز ناله بر محالی
الا تا بر زمین و بر حوالی
ز دیبا گسترد نیسان نهالی
مبادا گیتی از دو شاه خالی
ز شه بونصر و خسرو بوالمعالی
ز هر دو خصم پست و دوست عالی
[...]
مرا وقتی خوشست امروز و حالی
قدحها پر کنید و حجره خالی
که داند تا چه خواهد بود فردا
بزن رود و بیاور باده حالی
رهی دلسوزتر از روز هجران
[...]
بنانک مستعد بالنوال
و شأنک غالب فی کل حال
تو آن شاهی که اقلیم خرد را
خجسته طالع و فرخنده فالی
و امرک لو خصصت به الثریا
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.