ایزد بسرشت چون گل ما
مهر تو نهفت در دل ما
باز آی که رونقی ندارد
بی شمع رخ تو محفل ما
چون هست ندیم در بر آن گل
گل را ببراز مقابل ما
از دیده ز بسکه خون فشاندیم
در خون دل است منزل ما
صیدم کرد و نگفت چون شد
آن طایر نیم بسمل ما
ترسم که ز فیض زاهدان را
شامل شود اجر قاتل ما
یکجو مهری نگشته جز جور
زان خرمن حسن حاصل ما
از میکده گردری گشاید
نگشوده ز درس مشکل ما
اسرار ره جنون گرفتیم
کان طره شود سلاسل ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی عشق و دلتنگی سراینده است. او به زیبایی و شادابی معشوق خود اشاره دارد و میگوید که بدون او، زندگیاش رونقی ندارد و محفلش بینور است. شاعر تاکید میکند که عشقش همچون گلی است که در دل او نهفته، و با آزار و درد عشق، زندگیاش پر از خون و غم است. او به نحوی گرفتار عشق شده که نه تنها زیباییها را نمیبیند بلکه حتی خود را در دام عاشقانهای مییابد که رهایی از آن ممکن نیست. در آخر، شاعر به چالشهای عشق و اسرار درونی خود اشاره میکند، به این معنا که این عشق او را به جنون کشانده است و احساس میکند که نیاز به رهایی از این درد دارد.
هوش مصنوعی: خدای بزرگ مثل گل ما را آفرید و عشق تو را در دلهای ما قرار داد.
هوش مصنوعی: بازگرد که جمع ما بدون حضور زیبایی تو بیروح و بیفروغ است.
هوش مصنوعی: وقتی که در کنار آن گل نازنین هستیم، زیباییاش را در مقابل ما به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: به خاطر اشکهایی که از چشمانمان ریختهایم، خانهمان از خون دل پر شده است.
هوش مصنوعی: مرا گرفتار کرد و نگفت که حال و روزمان چگونه شد، مانند پرندهای که زخمی است و نمیتواند پرواز کند.
هوش مصنوعی: میترسم که پاداش قاتل ما به خاطر فضل و رحمت زاهدان شامل حالش شود.
هوش مصنوعی: هیچ محبت و دوستی در این دنیا جز بر اثر زشتی و سختیهایی که از آن دنیای زیبا به دست آمده، وجود ندارد.
هوش مصنوعی: از میخانه، درِ خوشبختی باز میشود، در حالی که ما هنوز از درسهای دشوار زندگی چیزی نیاموختهایم.
هوش مصنوعی: ما به رازهای جنون پی بردیم، زیرا آن موهای زیبا به زنجیرهایی برای ما تبدیل میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر چند تپید بسمل ما
خندان تر گشت قاتل ما
گر برق ز آبرو نیفتد
خجلت زدگی است حاصل ما
در سینه دگر سخن نمانده است
[...]
گل خواهد کرد از گل ما
خاری که شکسته در دل ما
از کوی وفا برون نیائیم
دامنگیر است منزل ما
مرغان حرم ز رشک مردند
[...]
برجا دل و او مقابل ما
گرد سر طاقت دل ما
حسرت بر اوست آنچه کشتیم
گو برق بسوز حاصل ما
جز او که گشاید آنچه او بست
[...]
دل خوش شودت ز مشکل ما
مشکل ز تو خوش شود دل ما
یاری نه و مبتلا دل ما
برقی نه و سوخت حاصل ما
در کعبه و سومنات نبود
جز روی تو در مقابل ما
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.