دهید شیشهٔ صهبای سالخورده بدستم
کنون که شیشهٔ تقوای چند ساله شکستم
کتاب و خرقه و سجاده رهن باده نمودم
بتار چنگ زدم و چنگ و تار سبحه گسستم
فتاده لرزه بر اندام من ز جلوهٔ ساقی
خدا نکرده مبادا فتد پیاله ز دستم
مرا به گل چه سر و کار کز تو بشکفدم دل
مرا بباده چه حاصل که از نگاه تو مستم
بخود چو خویش بگویم توئی ز خویش مرادم
اگرچه خویش پرستم ولی زخویش برستم
نداشت کعبه صفائی به پیش درگهش اسرار
از آن گذشتم و احرام کوی یار ببستم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به زیبایی و دلربایی معشوق اشاره میکند و او را با زیباییهایی چون ماه و نقاشیهای بینظیر مقایسه میکند. او میگوید که برای بهتر شناختن معشوق باید از عشق و آتش هجران سخن گفت. همچنین، شاعر از حالتی از فقر و گدایی در عشق میگوید و آن را به سلطنت و بهشت برتر میداند. در نهایت به پنهان بودن اسرار زیبایی و جذابیتهای معشوق اشاره میکند و میگوید عملاً زیبایی او فراتر از کلمات و مفاهیم قابل فهم است. این شعر در عین حال دعوت به نوشیدنیهای عشق نیز میکند که به رنگ شراب ارغوانی توصیف شده است.
هوش مصنوعی: به من شیشهای از شراب کهنه بدهید، زیرا من شیشهای از تقوای چند سالهام را شکستهام.
هوش مصنوعی: کتاب، لباس صوفیانه و فرش نماز را به خاطر نوشیدن شراب رهن گذاشتم. به ساز زدم و از چنگ و تارهای آن، تسبیح را پاره کردم.
هوش مصنوعی: از زیبایی و جلوهٔ ساقی، بدن من به لرزه در آمده است. امیدوارم که پیالهام بهطور ناخواسته از دستم نیفتد.
هوش مصنوعی: من چرا به گل و گیاه فکر کنم وقتی که به خاطر تو زنده شدم؟ و چه فایدهای دارد که دل من به خاطر تو سرشار از عشق و شوق است؟ من از نگاه تو مست و شیدا هستم.
هوش مصنوعی: وقتی به خودم میگویم که تو هستی، منظورم خودم است. اگرچه خودم را میپرستم، اما از خودم فاصله میگیرم.
هوش مصنوعی: به نداشتهها و زیباییهای کعبه توجهی نکردم، چون اسرار و حقایقی عمیقتری بود که فراتر از آنها وجود داشت. از این رو، با عشق و ارادت، خود را به کوی دوست سپردم و به مناسک دلدادگی پرداختم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خراب کرد به یک بار خواب نرگس مستم
خبر دهید به جانان که دل برفت ز دستم
ز بس که این دل خون گشته در دوید به چشمم
نایستاد دلم تا میان خون ننشستم
هزار شب رود و من به خواب چشم نبندم
[...]
اگر به مجلس قاضی نمودهاند که: مستم
مرا ازان چه تفاوت؟ که رند بودم و هستم
مرا چه سود ملامت؟ به یاد بادهٔ روشن
که پند کس ننیوشم کنون که توبه شکستم
اگر چه گوشه گرفتم ز خلق و روی نهفتم
[...]
قدح بیار که من خانه سوز و دیر پرستم
ز جام جرعه چه خیزد سرقرابه شکستم
گهی شکایت مستی و گاه طعنه ی توبه
نرسته ام ز زبانها بهر طریق که هستم
بمجلسی که رسیدم سپند بودم و آتش
[...]
به سعی ضعف گرفتم ز دام خویش نجستم
بس است این که طلسم غرور رنگ شکستم
ز بس که سرخوشم از جام بینیازی شبنم
بهار شیشه به رویم شکست و رنگ ببستم
سراغ گوشهٔ امنی نداشت وادی امکان
[...]
امید مهر به هر کس که بود جز تو گسستم
به صد امید وفائی که دل به مهر تو بستم
برای بستن عهدی که از نخست شکستی
چه عهدها که به عهد تو سست عهد شکستم
اگر چه نیست امیدی به عهد سست تو اما
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.