گنجور

 
اسیری لاهیجی

جام جهان نما دل انسان کامل است

مرآت حق نما بحقیقت همین دل است

دل مخزن خزاین سرالهی است

مقصود هر دو کون ز دل جو که حاصل است

مهر جمال دوست ز هر ذره عیان

بیند دلی که با مه رویش مقابل است

محروم شد ز دولت و از عمر برنخورد

هرکس که او ز لذت دیدار غافل است

جانا مجو ز خاطر من شادی و نشاط

ما را چو پای دل بغم عشق در گل است

زهاد را بجنت و حورست میل و دل

جانهای عاشقان بجمال تو مایل است

از قید هست و نیست اسیری چو وارهید

زان دم مرا بکوی وصال تو منزلست