گنجور

 
اسیری لاهیجی

امید من به لطف عمیم تو واثق است

برجرم ما چو رحمت عام تو سابق است

در راه عشق رو که صراطی است مستقیم

راهی که ره بدوست برد راه عاشق است

در راه عشق جان و جهان باختم از آن

کاول قدم براه تو ترک علایق است

روی زمین ز ظلمت ظلم ار چه شد چو شب

نور ولایت است که چون صبح صادق است

در ره رفیق یکدل و یکرو چو یافتی

آنست الرفیق که یار موافق است

ظلمت سرای کون ز روی تو نور یافت

یارب جمال دوست چه خورشید شارقست

از تابش رخت چو اسیری شود فنا

وه وه ببزم وصل تو آن دم چه لایق است

 
 
 
امیر معزی

ایام و‌َرد و موسم عید پیمبرست

گیتی ز بوی هر دو سراسر معطرست

گلزارها به آمدن آن مزین است

محراب‌ها به آمدن این منوّر ست

آن مونس و حریف می و نَقل مجلس است

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
وطواط

ای آن که هر چه بایدت از بخت نیک هست

هرگز مباد در جاه تو شکست

تا از قضا پدید شد آثار هست و نیست

پیدا نشد ذات تو از نیست هیچ هست

معلوم شد مگر که تو از نسل آدمی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از وطواط
سوزنی سمرقندی

کور و کر و دراز و سطبر است و سرنگون

سرگرد و بن قوی و سیه پوش و احمر است

 طناز و پر هراس و چو پستانست در لباس

کناس و دیر آس و میانش رگ آور است

نامش قضیب و خوره و کالم بدان و ایر

[...]

قوامی رازی

هربنده ای که ایزد بی یار یار اوست

بی شک و شبهه در دو جهان کار کار اوست

آن بی نیاز بنده نواز لطیفه ساز

کز هر سوئی که در نگری کار و بار اوست

ازچرخ بی قرار و زمین قرار گیر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه