امید من به لطف عمیم تو واثق است
برجرم ما چو رحمت عام تو سابق است
در راه عشق رو که صراطی است مستقیم
راهی که ره بدوست برد راه عاشق است
در راه عشق جان و جهان باختم از آن
کاول قدم براه تو ترک علایق است
روی زمین ز ظلمت ظلم ار چه شد چو شب
نور ولایت است که چون صبح صادق است
در ره رفیق یکدل و یکرو چو یافتی
آنست الرفیق که یار موافق است
ظلمت سرای کون ز روی تو نور یافت
یارب جمال دوست چه خورشید شارقست
از تابش رخت چو اسیری شود فنا
وه وه ببزم وصل تو آن دم چه لایق است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به امید خود به رحمت و بخشش الهی اشاره میکند و میگوید که خداوند، با رحمت عام خود، گناهان ما را میبخشد. او به راه عشق و صراط مستقیم اشاره کرده و اهمیت ترک علایق دنیوی را یادآور میشود. همچنین، شاعر به نور ولایت و روشنایی الهی به عنوان راهنمایی در تاریکیهای زندگی اشاره میکند و بر اهمیت دوست و رفیق صادق تاکید میکند. در نهایت، وی زیبایی و روشنی وجود خداوند و لذت وصال با او را وصف میکند.
هوش مصنوعی: امید من به رحمت و لطف بزرگ تو بسیار محکم است؛ زیرا رحمت وسیع تو پیش از خطاهای ما وجود داشته است.
هوش مصنوعی: در مسیر عشق، راهی وجود دارد که کاملاً راست و مستقیم است. این مسیر، تنها راهی است که به معشوق میرسد و مخصوص عاشقان است.
هوش مصنوعی: در مسیر عشق، جان و تمام هستیام را فدای تو کردم، زیرا اولین قدم در این راه، رها کردن وابستگیهاست.
هوش مصنوعی: در جهان، هرچند تاریکی و ظلمت وجود دارد، اما مانند نور صبح که میآید و تاریکی شب را از بین میبرد، نور ولایت هم وجود دارد که ظلمت را روشن میکند.
هوش مصنوعی: زمانی که در مسیر رفیقی که با دل و رویکرد یکسان همسفر شدی، به این نتیجه میرسی که رفیق واقعی همان یاری است که در راه تو همفکر و همجهت است.
هوش مصنوعی: جهان تاریک به خاطر وجود تو روشن شده است، ای کاش جمال دوست مانند خورشید تابناک باشد.
هوش مصنوعی: وقتی که زیبایی و درخشش تو چنان تأثیری بر من میگذارد که گویی اسیر شدهام و دچار نابودی میشوم، در آن لحظه که به وصل تو میرسی، چه ارزش و توانمندی دارم!
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای از ستیهش تو همه مردمان به مست
دعویت صعب منکر و معنیت سخت سست
ایام وَرد و موسم عید پیمبرست
گیتی ز بوی هر دو سراسر معطرست
گلزارها به آمدن آن مزین است
محرابها به آمدن این منوّر ست
آن مونس و حریف می و نَقل مجلس است
[...]
ای آن که هر چه بایدت از بخت نیک هست
هرگز مباد در جاه تو شکست
تا از قضا پدید شد آثار هست و نیست
پیدا نشد ذات تو از نیست هیچ هست
معلوم شد مگر که تو از نسل آدمی
[...]
کور و کر و دراز و سطبر است و سرنگون
سرگرد و بن قوی و سیه پوش و احمر است
طناز و پر هراس و چو پستانست در لباس
کناس و دیر آس و میانش رگ آور است
نامش قضیب و خوره و کالم بدان و ایر
[...]
هربنده ای که ایزد بی یار یار اوست
بی شک و شبهه در دو جهان کار کار اوست
آن بی نیاز بنده نواز لطیفه ساز
کز هر سوئی که در نگری کار و بار اوست
ازچرخ بی قرار و زمین قرار گیر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.