مائیم ترا همیشه طالب
ای وصل تو منتهی المطالب
مرغوب همه بهشت و حورست
مائیم بروی دوست راغب
در میکده با شراب و شاهد
پیوسته حریفم و مصاحب
آن یار زکس نبود محجوب
مایی و منی مراست حاجب
در مجلس وصل اوست حاضر
هرکس که ز خویش گشت غایب
در مغرب جان عاشقان شد
خورشید جمال عشق غارب
با وصل توایم شاد و خندان
داریم ز فرقتت مصایب
کردم دل و دین فدای معشوق
این بود بعشق رأی صایب
از مشرب عشق عقل دور است
زان مختلف آمد این مشارب
عشق آمد و گشت عقل مغلوب
شد عشق از آن بجمله غالب
می باش اسیریا هنربین
از خلق خدا مجو معایب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شد مشک شب چو عنبر اشهب
شد در شبه عقیق مرکب
زان بیم کافتاب زند تیغ
لرزان شده ز گردون کوکب
ما را به صبح مژده همی داد
[...]
گشت از دل من قرار غایب
کارم نشود به از نوایب
دل دمخور و دلفریب شادان
غم حاضر و غمگسار غایب
بر ضعف تنم قضا موکل
[...]
ای بیش ز رفعت و مناصب
بر تر ز مدارج و مراتب
کان بخش قوام دولت و دین
کت بنده سزد هزار صاحب
فهرست معالی و معانی
[...]
جانی ز قدم رسیده تا لب
روزی به ستم رسیده تا شب
ای در غم تو به سوز و یارب
بگریسته آسمان همه شب
گر چرخ بگرید و بخندد
آن جذبه خاک باشد اغلب
از بس که بریخت اشک بر خاک
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.