گنجور

 
اسیری لاهیجی

مائیم ترا همیشه طالب

ای وصل تو منتهی المطالب

مرغوب همه بهشت و حورست

مائیم بروی دوست راغب

در میکده با شراب و شاهد

پیوسته حریفم و مصاحب

آن یار زکس نبود محجوب

مایی و منی مراست حاجب

در مجلس وصل اوست حاضر

هرکس که ز خویش گشت غایب

در مغرب جان عاشقان شد

خورشید جمال عشق غارب

با وصل توایم شاد و خندان

داریم ز فرقتت مصایب

کردم دل و دین فدای معشوق

این بود بعشق رأی صایب

از مشرب عشق عقل دور است

زان مختلف آمد این مشارب

عشق آمد و گشت عقل مغلوب

شد عشق از آن بجمله غالب

می باش اسیریا هنربین

از خلق خدا مجو معایب

 
 
 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
مسعود سعد سلمان

شد مشک شب چو عنبر اشهب

شد در شبه عقیق مرکب

زان بیم کافتاب زند تیغ

لرزان شده ز گردون کوکب

ما را به صبح مژده همی داد

[...]

انوری

گشت از دل من قرار غایب

کارم نشود به از نوایب

دل دم‌خور و دل‌فریب شادان

غم حاضر و غمگسار غایب

بر ضعف تنم قضا موکل

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق

ای بیش ز رفعت و مناصب

بر تر ز مدارج و مراتب

کان بخش قوام دولت و دین

کت بنده سزد هزار صاحب

فهرست معالی و معانی

[...]

نظامی

جانی ز قدم رسیده تا لب

روزی به ستم رسیده تا شب

مولانا

ای در غم تو به سوز و یارب

بگریسته آسمان همه شب

گر چرخ بگرید و بخندد

آن جذبه خاک باشد اغلب

از بس که بریخت اشک بر خاک

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه