گنجور

 
اسیری لاهیجی

گر وصال دوست خواهی در ره او شو فنا

تا حیات جاودان یابی به جانان در بقا

تا نگردی بیخبر از خود نیابی زوخبر

نیست از هستی بباید بود تا یابی بقا

یار نزدیک و تو دور افتاده از جهل خویش

اوست پیدا در لباس جمله ما و شما

فاش گردد بر دلش اسرار معنی سربسر

هر که در راه طریقت میکند ترک هوا

تا دلت صافی نشد از ظلمت وهم و خیال

کی شود از پرتو نور تجلی با صفا

درمقام فقر و عرفان آنگهی گردی تمام

کز همه عالم عیان بینی جمال دوست را

بود عالم در حقیقت جز نمود حق نبود

از خیالات جهان بگذر اگر خواهی خدا

هرکه خالی کرد خود را از خودی گوید بحق

گه انا الحق آشکار و گه ومن اهوی انا

با تویی هرگز ترا در بزم وصلش راه نیست

از خودی بگذر اسیری بیخود آنگه خوش درآ

 
 
 
عسجدی

عسکری شکر بود تو گو بیا می شکرم

ای نموده ترش روی ار جا بد این شوخی ترا

از که آمختی نهادن شعرهائی شوخ چم

گر برستی شاعران هرگز نبودی آشنا

کشه بربندی گرفتی در گدائی سرسری

[...]

ناصرخسرو

پادشا بر کام‌های دل که باشد؟ پارسا

پارسا شو تا شوی بر هر مرادی پادشا

پارسا شو تا بباشی پادشا بر آرزو

کآرزو هرگز نباشد پادشا بر پارسا

پادشا گشت آرزو بر تو ز بی‌باکی تو

[...]

قطران تبریزی

تا دل من در هوای نیکوان گشت آشنا

در سرشک دیده ام کرد این دل خونین شنا

تا مرا بیند بلا با کس نبدد دوستی

تا مرا بیند هوی با کس نگردد آشنا

من بدی را نیک تر جویم که مرد مرا بدی

[...]

مشاهدهٔ ۶ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
مسعود سعد سلمان

شاعران بینوا خوانند شعر با نوا

وز نوای شعرشان افزون نمی گردد نوا

طوطیانه گفت و نتوانند جز آموخته

عندلیبم من که هر ساعت دگر سازم نوا

اندران معنی که گوید بدهم انصاف سخن

[...]

امیر معزی

ای جهانداری که هستی پادشاهی را سزا

در جهانداری نباشد چون تو هرگز پادشا

از بشارتهای دولت وز اشارتهای بخت

شاه پیروز اختری و خسرو فرمانروا

پادشاهی یافته است از نام تو عز و شرف

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه