گنجور

 
اسیری لاهیجی

رویت چو آفتابی پیدا بود همیشه

جان در شعاع حسنت شیدا بود همیشه

در کفر زلف پرچین روی ترا عیان دید

آنکس که چشم جانش بینا بود همیشه

روی تو هست پیدا از روی جمله اشیا

لیکن حجاب رویت ازما بود همیشه

دارد وجود واجب در نیستی ظهوری

زان روی ذات پاکش بی جا بود همیشه

اعیان جمله اشیا کاید ز علم یا عین

میدان یقین وسایط اسما بود همیشه

در هر دلی که باشد آثار حق شناسی

مرآت حق نمایش اشیا بود همیشه

گر وارهی اسیری از قید هستی خود

کارت بهر دو عالم زیبا بود همیشه