گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
اسیری لاهیجی

من مست عشقم زاهدا با ما مگو از عقل و دین

گه با خود و گه بی‌خودم، هذا جنون العاشقین

هشیار و مستم چیستم؟ مجنون عشق کیستم؟

نه هستم و نه نیستم، هذا جنون العاشقین

من عاشق دیوانه‌ام، در عشق او افسانه‌ام

از خویشتن بیگانه‌ام، هذا جنون العاشقین

من بی‌خود و شیدائیم، قلّاشم و رسوائی‌ام

هرجائی و بی‌جائی‌ام، هذا جنون العاشقین

هستم ز جام بی‌خودی مست مدام سرمدی

نه نیک دانم نه بدی، هذا جنون العاشقین

تا روی ساقی دیده‌ام، جام فنا نوشیده‌ام

سرمستم و شوریده‌ام، هذا جنون العاشقین

مخمور چشم ساقی‌ام، مست از می اطلاقی‌ام

گه فانی و گه باقی‌ام، هذا جنون العاشقین

من مست جام وحدتم، هم دُردنوش کثرتم

هم می‌پرست از فطرتم، هذا جنون العاشقین

نه عالم و نه جاهلم، نه عاشق و نه عاقلم

مجنونم و لایعقلم، هذا جنون العاشقین

گه رند و گاهی زاهدم، گه مست و گاهی عابدم

گاهی بتان را ساجدم، هذا جنون العاشقین

گه زاهدم پُرریوورنگ، گه عاشقم بی‌نام‌وننگ

گاهی دلویم گاه دنگ، هذا جنون العاشقین

گاهی می و میخانه‌ام، گه ساقی و پیمانه‌ام

گه شمع و گه پروانه‌ام، هذا جنون العاشقین

گه خوب خوبم گاه زشت، گه کعبه‌ام گاهی کُنِشت

گه دوزخم گاهی بهشت، هذا جنون العاشقین

مجنون و عاشق بوده‌ام، عذرا و وامق بوده‌ام

در عشقْ صادق بوده‌ام، هذا جنون العاشقین

با عشق او پیوسته‌ام، و ز قیدها وارسته‌ام

دل بر اسیری بسته‌ام، هذا جنون العاشقین