باز از سودای زلفش بی سرو سامان شدم
در شعاع حسن او شیدائی و حیران شدم
تا که خورشید جمال نوربخش او بتافت
ظلمت ما نور گشت و همچو مه تابان شدم
چون بدیدم از همه ذرات مهر روی دوست
عارف اهل یقین و صاحب عرفان شدم
گرچه بودم قطره چون در بحر کل گشتم فنا
در بقا بعدالفنا دریای بی پایان شدم
دین و دنیا چون فدای عشق جانان ساختم
در طریق عاشقی سرحلقه رندان شدم
در قمار عشق جانان جان و دل درباختم
محرم بزم وصالش بی دل و بی جان شدم
عارفان گر شهره شهرند اسیری از عمل
من بمحض موهبت اعجوبه دوران شدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این غزل از عشق و شیدایی خود نسبت به معشوق سخن میگوید. او از تأثیر زیبایی معشوق بر خود سخن میگوید و اینکه چگونه در نور جمال او، از سیاهی به روشنی تبدیل شده است. وی تجربهای عمیق از عشق و عرفان را بیان میکند، به طوری که با دیدن عشق معشوق به مقام یقین و معرفت رسیده است. شاعر خود را در مقایسه با قطرهای در دریای عشق میداند و بیان میکند که در این مسیر عاشقی، دین و دنیا را فدای عشق کرده است. با اشاره به قمار عشق، او از سرسپردگی خود در بزم وصال میگوید و به این نتیجه میرسد که عاشق واقعی با عمل و تلاش، به مقام عالی عرفان دست یافته است.
هوش مصنوعی: باز هم از فکر زلف او بیتاب و بیقرار شدم، در درخشش زیباییاش مجنون و حیران گشتم.
هوش مصنوعی: زمانی که نور زیبایی او مانند خورشید بر ما تابید، تاریکیهای زندگیمان روشن شد و من مانند ماه درخشان شدم.
هوش مصنوعی: وقتی محبت چهره دوست را در تمام موجودات دیدم، به حقیقت شناخت و معرفت رسیدم و عارف شدم.
هوش مصنوعی: اگرچه من فقط یک قطره بودم، وقتی به دریا پیوستم، در عین نابودی به بقا دست یافتم و به دریای بیپایان تبدیل شدم.
هوش مصنوعی: عشق معشوق برایم از هر چیزی مهمتر شده و در مسیر عاشقی قدم گذاشتهام. اکنون در جمع رندان و عاشقان باعتماد و افتخار جایی دارم.
هوش مصنوعی: در بازی عشق محبوب، جان و دل خود را باختم. در محفل وصالش، بدون دل و جان در حضور او قرار گرفتم.
هوش مصنوعی: اگر عارفان معروف و مشهور در شهر باشند، من تنها اسیری هستم که به لطف و بخشش خاص، به یک معجزه در زمان خود تبدیل شدم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بی گل رخسار او هرگاه در بستان شدم
خنده بیدردی گل دیدم وگریان شدم
عشق بر هر کس که زورآورد من گشتم خراب
سیل در هر کجا که پا افشرد من ویران شدم
لقمه بی استخوان من لب افسوس بود
[...]
دلخوشی هرگز نمی افتد شگون بر اهل عشق
گریه کردم سالها، گر یک نفس خندان شدم
از کدامین میزبان نالم، که چون مینای می
غیر خون چیزی نخوردم، هر کجا مهمان شدم
پیرو آیینه ام در پیشگیریهای عشق
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.